-خ..خب منم برم
+اينجوريم خوبه ها
-چجوري؟
+به ظاهر دور ولي در باطن نزديك
-بزودي عمو برات يكيو در نظر ميگيره ، به اين راحتيا نيست
+شايد باشه
-تو فيلما شايد
+كرواتمو ميبندي؟
موهامو با دستم دادم كنار و كرواتو قلاب كردم دور گردنش
+فيلم هندي؟
-تو فيلم هندي هر چيزي ممكنه
+هممم.. حالا به عمو بگم دختري كه انتخاب ميكنه چجوري باشه؟
انقدر حرصم گرفت كه كرواتو محكم گره زدم و باعث شد به سرفه بيفته
با خنده ادامه داد
+بنظرت چي سفارش بدم؟
-من چميدونم دوست دختر شماست آقاي اوه شما بايد بپسندين
انقد با حرص حرف ميزدم كه موقع اداي كلمات عضلاتم سفت ميشد
دستشو گذاشت رو گودي كمرم و هلم داد جلو
پيشونيمون به هم وصل بود
انقد استرس گرفتم كه كروات تو دستم ميلرزيد
سعي كردم به سمت پايين و كروات تمركز كنم
ولي نگاه سنگينش از بالا نفسمو ميگرفت
+موهاش بلوند باشه، پوستش گندمي باشه، قدش بلند باشه، لاغر باشه، حسود باشه
سرشو نزديك تر كرد و ادامه داد
+اسمشم آريانا باشه
دستم به طرز فجيهي ميلرزيد
-نگام نكن نميفهمم دارم چه غلطي ميكنم
+هم اوكي
سرشو گذاشت رو گردنم ودستشو شل تر كرد
-سهون
+همم؟
-نكن
+گفتي نگاه نكن نكردم ديگه
با حرص به كرواتش خيره شدم تا تمركز كنم
با استرس يه چيز افتضاح بستم و فاصله گرفتم
با خنده بازش كرد و دوباره بست
-ت..تو بلدي كروات ببندي؟
+آره
-پس چرا..
+وقتي تمركز ميكني زبونتو ميدي بيرون و چشاتو تنگ ميكني، وسطاش ام از خجالت قرمز ميشي، منظرش از بالا خيلي كيوته
-ي..يااا
+تعريف بودا
-من ديگه.. من ديگه ميرم خدافظ
از اتاق دويدم بيرون
لعنتي
هيپنوتيزمم ميكرد
سوار ماشين كمپاني شدم و رفتم به طرف برج نامسان
يه قفل صورتي خريدم و روش نوشتم
'عشق و دوستي ما يه خاطره ي تلخ نيست
يه حس هميشگيه
حتي اگه مجبور باشيم از هم دور باشيم
- از طرف بزرگترين اكسوال شما، آريانا'
چرا انقد احساساتي شده بودم؟
حتي با تنفس هواي سئولم بغض ميكردم
با ديدن سوجوها
ديدن ماركتايي كه هميشه ميرفتم
مغازه ي پوني
گربه ي خردلي كنار خيابون كمپاني
ريمناي آماده
چاپستيكا
با ديدن كوچيك ترين چيزايي كه ميدونستم دلم براشون زياد تنگ ميشه
چهارتا سوجو خريدم و رفتم به سمت بام معروف سئول
ساعت هفت بود ولي هوا تاريك
تكيه دادم به يه سنگ بزرگ و همه چشم شدم در برابر ويوي زيباي شباي سئول
هواي خنك و حس سرگيجه ي كم و دلنشين بعد خوردن سوجو
به حالت نيمه خواب تكيه دادم و يه نفس عميق كشيدم
شايد خنده دار باشه
ولي شروع كردم به حرف زدن با سئول:))
-بي معرفتم نه؟
از همه خداحافظي كردم جز تويي كه اصل كاري
خيلي دلم برات تنگ ميشه
واسه شبات
آسمونت
خاطره هات
اميدوارم اگه هوات آفتابيه، بارونيه يا برفي زير آسمونت هواي پسراي منو داشته باشي
سوجوي بعديمو باز كردم و چشامو بستم
=سلام
با شنيدن صداي جي هوانگ از جام بلند شدم
-سلام
=مستي؟
-نوچ دوتا خوردم
=خب پس، بيكاري؟
-اوهوم
=بريم رويال بار؟ منم بيكارم
-همم بريم
هيچ حرفي نداشتيم تو ماشين بزنيم
موقع پياده شدن درو برام باز كرد
رفتارش تغيير كرده بود
-اينجا كه اس امه
=كارت بزنم بعد
منم از ماشين پياده شدم تا هوايي بخورم
+آريانا؟
با شنيدن صداي سهون از جام پريدم
-اه..سهون..سلام..
+تو .. تو ماشين اين چيكار داري؟
-اون.. بهم گفت بريم .. دوستمه منم بيكار بودم
يه گل رز بزرگ دستش بود
به دستش اشاره كردم
-تو چي؟
+براي تو بود
صداش ميلرزيد
گلو كوبيد رو زمين و رفت سمت ماشينش
-سهونا
سعي كردم بدوم تا بهش برسم
=آريانا؟ چيشده
-ماشينو.. روشن كن
=چي
-حرف نزن برو دنبالش
ماشينو روشن كرد و افتاد پشت ماشين سهون
=چيشده
-فكر بد كرد
پشت چراغ قرمز وايساديم
ماشينش چند ثانيه وايستاد و بعد گاز داد
-گ..گمش كرديم
=فكنم رويال باشه
رفتيم سمت رويال ولي اونجا نبود
حتي كلاسيك و سريتو هم گشتيم ولي نبود
حدود يه ساعت گذشته بود و من اشكم بند نميومد
گوشيم و برداشتم و شماره ي بكو گرفتم
-بكي؟
^سلام عزيزم
-بكي..
^دنبال سهوني؟
-آ..آره
^پيش منه
-كجا؟
^حالش خوب نيست مطمئني ميخواي ببينيش؟
-مطمئنم
^ما ريتوييم، بيا
=آروم باش، ترافيك سبكه زود ميرسيم
از ماشين دويدم بيرون و وارد ريتو شدم
بكي برام دست تكون داد و جي هوانگ از پشت مواظبم بود كه نيفتم
سهون سرشو گذاشته بود رو دستاش روي ميز
بكهيون يه دستشو پستم حلق كرد و نشوندم رو صندلي
^زياد خورده
-حالش خوبه؟
^آره فقط مسته، مرسي جي هوانگ كه هواي آبجيمو داري
=كاري نكردم
صورتمو بردم جلو ولي چيزي از صورتش معلوم نبود
آروم دستمو گذاشتم رو شونش كه دستمو پس زد و صورتشو آورد بالا
+اههههه تويي
برگشت رو به جي هوانگ و با تن صداي بالاتر گفت
+اههههههه توام كه هستي
ليوانشو گرفت دستش و ادامه داد
+همه خيانتكاراااااا
و زد زير خنده
بكهيون دستشو دور كمرم سفت تر كرد و گفت
^به دل نگيرين مسته نميفهمه چي ميگه
انگشت اشارشو گذاشت رو سينش و چشاشو تنگ كرد
+من مستم؟خب مست باشم يا نباشم خيانت خيانتههههه
^سهون.. عشق داداش...ريلكسش باش
+من ريلكسم
بي اختيار دستمو بردم تو موهاش
سرشو چرخوند سمتم
چقد موقع مستي چشاش معصوم ميشدن
-من هيچوقت بهت خيانت نميكنم
+ها؟
-من فقط بيكار بودم، گفتم برم...
+بيكار؟ مگه من مردم؟ ميدوني تو بار چه غلطي ميكنن يا بايد توضيح بدم؟
مثل هميشه حرفاشو ميكشيد و وسط حرفاش مكث ميكرد تا نفس بكشه
+مشروب ميخورن و ميرقصن
دستمو تو موهاش بردم عقب تر
-چرا انرژيتو از خودت ميگيري؟ چرا كاري ميكني روزاي آخرم..
چشامو روي هم فشار دادم تا اشكام تموم شن
+ميدوني چيه
سرشو گذاشت رو شونم
+تو كاملا حق داري، تو تازه نوزده سالته،جووني ، بالاخره بايد با يكي باشي
بطري سوجو رو زد به سينش
+مشكل منم.. من نميتونم هضمش كنم
صداش به طرز عجيبي ميلرزيد
با هر كلمش قلبم آتيش ميگرفت
+مثلا..مثلا فكر كن.. بغلش ميكني..
مكث كرد
سرشو برداشت و سوجو رو گذاشت رو ميز
سرشو گرفت پايين
+نميتونم هضمش كنم
سرم داشت از درد ميتركيد
+شما بگين من چيكا كنم؟ بخدا حالم خوب نيست
با شنيدن صداي بيش از حد لرزونش از جام پاشدم
فردا پرواز داشتم و اين آخرين خاطره ي من بود
بكهيون بغلم كردو سعي كرد آرومم كنه
فردا قبل پرواز..
بايد ميديمش..
براي آخرين بار
ميخواستم با تمام سلولاي بدنم به خاطر بسپرمش
YOU ARE READING
- 17X -
Fanfictionفك نميكردم يروز ازت ياد كنم نه به عنوان يه طرفدار به عنوان خاطره كه روزي X17 بار قلبم برات بزنه وقتي روز 17 فروردين ميفهمم رمز گوشيتو گذاشتي 1717 و 17 بشه مقدس كدوم طرفداريو ديدي لياقت يه داستان عشقي واقعيو داشته باشه؟ شايد واسه همين از ترس صدام در...