51

263 24 11
                                    

خب من
من هميشه آدم احساستي بودم
ولي نه انقدي كه تمام روزامو بي دليل بغض كنم
تو اينترنت اسمشو سرچ كنم
به جاي احساس فنگرلينگ احساس عشق كنم و بترسم
من به اين حس عادت نداشتم
و حالا از برگشت به كشورم
به جايي كه كلي آدم دورم بود
جايي كه مجبور نبودم تنهايي از پس مشكلاتم بر بيام
جايي كه هرروز از خواب نميپريدم
جايي كه از استرس خبرنگارا نميلرزيدم
جايي كه از نورِ فلش دوربينا فرار نميكردم
ايران همچين جاي پر آرامشي بود
ولي دوس نداشتم برگردم
حالا اينجا يه خانواده داشتم
كلي خاطره داشتم
من اينجا خونه داشتم
كار كردم
دوست پيدا كردم
مدرسه رفتم
عاشق شدم...
دلم مونده بود تو سئول و تنم وسايلو جمع ميكرد
برگه ي تصفيه حسابو دادم به لابي منِ هتلم و رفتم به سمت خونه ي سهون
ساعت ده صبح بود و من يك شب پرواز داشتم
حتي موقع قدم برداشتنمام سعي ميكردم محيط اطرافمو حس كنم
صداهارو بهتر بشنوم
رنگارو بهتر ببينم
حسي كه ميگفت ديگه برنميگردم اينجا باعث روشن شدن حواسم ميشد
با استرس دستامو گرفتم پشت
اولين زنگو زدم و كسي جواب نداد
داشتم دستمو ميبردم سمت زنگ كه با حوله ي دور گردنش و قيافه ي خستش درو باز كرد
-س..سلام
+بيا تو
رفتم تو و بدون نگاه بهش نشستم رو مبل
+بابت ديشب عذر ميخوام
-مشكلي نيست
+هردفعه كه مست ميكنم بايد عذرخواهي كنم.. عادت كردي ديگه
-آره
+خب؟
-خ..خب؟
+چرا انقد استرس داري؟ راحت بشين
-من اينجوري راحت نيستم
+پس چجوري راحتي؟
يه نفس عنيق كشيدم و چشامو بستم
دستشو كشيدم و پرتش كردم رو مبل و خوابيدم تو بغلش
با خنده چشاشو بست و دستشو سفت كرد
+آيگوووو نگاش كن چه عشوه اي مياد
لوسِ من~
صورتمو فرو كردم تو سينش و سعي كردم خوشحال باشم
سرمو آوردم بالا
  -اوا سهون
+چيشد
-پايين بلوزتو، كثيف شده
سرشو گرفت پايين تا بلوزشو ببينه
سرمو از پايين بردم و بوسش كردم
صورتمو يه ميل دور تر كردم و خيره شدم به صورت سفيد و كيوتِ متعجبش
چنتا پلك زد و صورتمو با دو تا دست گرفت و لبشو گذاشت رو جايي كه بايد ميذاشت
صداي تلفنش بلند شد
+اي ريدم تو صورت هركي بي موقع زنگ ميزنه
با خنده افتادم رو دسته ي مبل
+ها؟ بيام ساختمون؟ خدنگتم هي زنگ ميزني؟خيل خوب بابا ميام ميام كيشته
-بايد بري كمپاني؟
+وسط ابراز علاقه ي من آخه.. پلشت..
-آخرين بارمون نيست ك...
يه لحظه
تمام وجودم يخ زد
چشام پر اشك شد
+آريانا؟ چرا گريه ميكني؟
-دوري از خانوادم حساسم كرده..ببخشيد
+ن..نه ميخواي بريم بيرون؟
-نه، بيا يكم خونرو نگا كنيمو بعد بريم كمپاني
+خونرو نگاه كنيم؟
-همم..
بدون حرف اضافه دستشو كشيدم
-اتاق لباساتو يادته؟ از قشنگ ترين جاهاي خونست
+آره، دخترا خوششون مياد
دستشو كشيدم تا آشپزخونه ي طبقه ي دوم
-اينجارو يادته؟ هميشه اينجا صبحونه خورديم، قبل مدرسه اينجا بغلم ميكردي
دستشو كشيدم تا اتاقش
-و اينجا... اين تخت..
+هممم منحرف
-ياا منظورم عشقه
+دروغغغ نگووووو
-الاغ
+مشكوك شدي.. حالت خوبه؟
-آره.. بريم تا ديرت نشده
دم ساختمون پياده شديم و زل زدم به سمتش
+تو واقعا حالت خوبه؟ زل زدي به ساختمون
-خ..خوبم بريم
نينا با چشاي پر اشك از دور نگامون ميكرد
تنها كسي كه ميدونست قراره برم
با لبخند بغلش كردم
با صداي آروم گفتم
-مرسي نينا، دلم برات تنگ ميشه
=ا..اونيي
+شماها چطونه؟ قراره سونامي بياد؟
-دستتو بگيرم باعث خجالتت نميشم؟
+خجالت؟ من دوس دارم همه بدونن ما با هميم
دستشو سفت گرفتم و كشوندمش سمت آسانسور
به ترتيب همه ي كارمندارو بغل كردم
همه با تعجب به منو سهون كه دست تو دست تو ساختمون ميچرخيديم نگاه ميكردن
با هم تمام سالنارو گشتيم و خاطراتو مرور كرديم
رفتيم تو اتاق تمرين و همرو با عشق بغل كردم
گفتم عاشقشونم و ازشون خواستم معروف تر و معروف تر بشن
-بكييييي
از دور پريدم بغلش
^عشقم سلام
-خوبي؟
^معلومههه
-من امشب ده به بعد كار دارم، اين دو ساعتو هستي؟
+معلومه كه هستم، بچه ها بريم پشت بوم؟
حتي تصورشم نميكردم پشت بوم كمپاني همچين جاي باحالي باشه
چندتا تاب دو نفره و كلي گل و سبزه
دست سهونو كشيدم و باهم نشستيم رو يكي از تابا
بقيه ي اعضا اداي مارو در مياوردن و عين كاپلا ميشستن رو تابا
از خنده غش كرده بودم
دستشو گرفتم و سرمو گذاشتم رو شونشو چشامو بستم
داشتم به آرامش كامل ميرسيدم كه فوق العاده ترين صداي دنيا تو گوشم پيچيد
با تعجب چشامو باز كردم
بكهيون كنار يكي از ديواره هاي پشت بوم پشتش به ما بودو با اون صداي جادوييش شروع كرد به خوندن baby don't cry
تو حال خودم بودم
انقدي كه نفهميدم دارم گريه ميكنم
سهون با انگشتش چشمو پاك كرد و پلكمو بوس كرد
+نميدونم چي شده ولي اميدوارم..
دستشو سفت تر گرفتم
-من خوبم...
هرچي بيشتر ميشستم و حس ميگرفتم رفتن سخت تر ميشد
داستان من فيلم نبود كه عاشقانه و خوشحال تموم شه
داستان من واقعيت بود و واقعيت هميشه تلخه

- 17X -Where stories live. Discover now