BLACK WINE_part5

1.9K 293 60
                                    

با پشت دست زد توی دهن جونگکوک و باعث شد خون داخل دهنش جمع بشه.

جونگکوک دستش رو سمت لبش برد و خون روی لبش رو پاک کرد.

اون طعم فلزی که تو دهنش جمع شده رو،تف کرد.

*مثل پدرت بی عرضه ای.

اخمی کرد ودندوناش رو بهم دیگه سایید.

_معذرت میخوام.

*ببند دهن لجنت رو.مشکل از تو نیست،مشکل از اون تهیونگ احمقه که گول تو رو خورده.

کیم با کمک عصاش که سرش از جمجه ی نقره ای رنگی ساخته شده،از جاش بلند شد.

جونگکوک ایستاد و به روبه روش خیره شد.

کیم نزدیک جونگکوک شد و با عصاش به زانوش ضربه زد و باعث شد کمی از درد خم بشه.

*اول پسرم رو صحیح و سالم پیشم برمیگردونی بعدش تکلیفت رو مشخص میکنم.

نقشه هاش.

_بله.

محکم و جدی گفت همچنین یکم غرور اضافه کرد.

***

یک ساعتی میشد که روی کاناپه روبه روی سورا نشسته بود و داشت به اون دختر نگاه میکرد که سگ بدبخت رو توی بغلش گرفته و داشت از شدت فشار خفه میشد.

سورا با اون چشمای درشتش به چشمای تهیونگ خیره بود و مدت طولانی پلک میزد.

بالاخره با اومدن ساندرا با سینی پر از خوراکی نگاهاشون رو از همدیگه گرفتن و به جاهای دیگه خیره شدن.

تهیونگ با دیدن اون همه خوراکی تازه یادش اومد گرسنشه و نیاز داره به جای این خوراکیا غذا بخوره چرا که الان وقت نهاره.

ساندرا با لبخندی که اون رو مهربون تر نشون میداد کنار تهیونگ نشست و سینی رو جوری روی میز گذاشت که دست تهیونگ به خوراکی ها برسه.

سورا جیغ کشید و بالاخره هولی رو رها کرد و خواست سمت خوراکیا شیرجه بزنه که با چشم غره ی ساندرا روبه رو شد.

*سورا برو دستات رو بشور.

خیلی زود لباش اویزن شدن و بغض کرد.

شونه های کوچیکش افتاده شد و با قدم های ناراحت و ناامید سمت دستشویی رفت.

ساندرا چتری های موهاش رو بهم زد و نفسش رو کلافه خارج کرد.

*من موندم بابای این بچه چی بهش یاد داده؟!

🥃🍷Black Wine🍷🥃Where stories live. Discover now