BLACK WINE_PART28

1.3K 223 29
                                    

توی راهرو تاریک و نمدار راه میرفت و سعی میکرد با خارج کردن نفسای بلند از حرص داخل وجودش کم کنه.

قشنگ صدای یونگی هیونگش توی مغزش میچرخید و همین کافیه که دلش بخواد سرش رو به دیوار بکبونه.

_جیمین...تو میدونی جانگکوک یه ادم حیله گره و میتونه دقیقا عین مار کبرا با ظاهرش همه رو گول بزنه...ازت میخوام که اجازه ندی کسی وارد سلولش بشه...احساس میکنم یه جای کار میلنگه.

پوفی کشید و روبه رو در اهنی و زنگ زده ایستاد.

اره اینجا همون جاییه که سزاوار ادمای گناهکار و بیگناهه.

*بخدا قسم اگه به یونگی هیونگ اعتماد نداشتم تیکه پارت میکردم جئون جانگکوک.

پرونده ی توی دستش رو جابه جا کرد و بعد از تلاش جزئی کلیداش رو از جیب پشتش دراورد.

در رو با کلید باز کرد و وارد شد.

جانگکوک رو پیدا کرد که روی تخت سفت و سردش به خواب عمیقی رفته.

لحظه ای فقط با دیدن چهره ی اروم جانگکوک از حرفش پشیمون شد و بعد با به یاد اوردن کاراش با تاسف برای خودش سر تکون داد.

پوف کلافه ای کشید و با پا محکم به در کوبید.

شروع کرد به دست زدن و صداش رو بلند کرد.

*جئون جانگکوک پاشو...پا‌شو و از خواب زمستونیت بیدار شو...یالا...یالا...زودباش.

جانگکوک بدون اینکه چشماش رو باز کنه سرش رو میچرخوند.

بلند و عمیق نفس نفس میزد.

اون همه سروصدا هیچ فایده ای نداشت.

جیمین با شک نزدیک جانگکوک شد و بالا سرش ایستاد.

موهای مشکی و تقریبا بلندش که با عرق روی صورتش تزئین شده کافیه که جیمین تسلیم بشه و به جذابیتش اعتراف کنه.

خب واقعا چیز عجیبیه.

چون از نظر جیمین هیچکس به اندازه ی هیونگاش جذاب نیست.

سرش رو تکون داد و دوباره به چهره ی جانگکوک خیره شد.

اخم روی پیشونیش و چین روی دماغش و همچنین دمای بالای بدنش نشون میده توی کابوس و بختک گیر کرده.

حقیقتا قلب جیمین خیلی ساده تر و پاک تر از اونیه که نسبت به بقیه بی تفاوت و بی رحم باشه حتی اگه طرف مقابلش یه قاتل زنجیره ای باشه.

🥃🍷Black Wine🍷🥃Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin