BLACK WINE_PART19

1.3K 234 24
                                    

چند روزی از اومدن یونگی میگذره ولی یونگی سعی نکرده تو این مدت از اتاقش خارج بشه ولی عجیب تر از همه حرکات و لبخندای گاه و بیگاه یونگی بود.

جوری عجیب که اون مدت زمان کوتاهی که از اتاقش خارج میشه و سمت تهیونگ میره،بی دلیل کمرش رو به نرمی لمس میکنه،از الفاظ و کلماتی استفاده میکنه که باعث میشد ته به گوششاش شک کنه ولی پسر بزرگتر نمیدونه که داره با اینکار ته پاک و سادمون رو توی دریای عشقش غرق میکنه.

هر چند که اخلاق یونگی تغییر کرده ولی تهیونگ بازم سعی میکرد بیشتر نزدیک یونگی بشه تا جانگکوک هر چند مدتیه که جانگکوک زیاد نمیبینه.

متوجه نمیشه ولی وقتی پیش یونگیه احساس میکنه امنیت بیشتری داره.

اروم در اتاق یونگی رو باز کرد و از لای در بهش خیره شد.

چهره ی خونسرد و ترسناک یونگی عجیب برای تهیونگ ارامش دهنده و جذب کننده ست.

اب دهنش رو قورت داد و به دستاش که با مهارت خاصی روی کلیدای کیبورد میلغزیدن،خیره شد.

انقدر با جدیت کاراش رو انجام میداد که ناخوداگاه لبخند کوچیکی روی لبای صورتی و تقریبا درشت ته پدید اومد.

_دم در بده،بیا داخل ته.

با شنیدن یدفعه ای صدای یونگی هول شد و خواست برگرده که دستش با چهارچوب در برخورد کرد.

با درد دستش رو گرفت و سعی کرد با گاز گرفتن لباش صدای خجالت اوری از خودش خارج نکنه.

_چی شده؟؟

یونگی این سوال رو با نگرانی پرسید ولی تهیونگ با بی حالی سرش رو به معنای"هیچی"تکون داد و نزدیک یونگی شد.

با نگرانی سر تا پای تهیونگ رو انالیز کرد و وقتی دید دست خودش رو با درد گرفته و سعی داشت کمی از دردش کم کنه،دستش رو گرفت و بهش نگاه کرد.

چیز عمیقی نبود و فقط کمی دستش قرمز شده.

+ا...استخون دستم درد میکنه.

یونگی پوف کلافه ی کشید و اون دست ازادش رو وارد موهاش کرد.

_تقصیر خودته که دستات استخونین در ضمن تو اصلا غذا میخوری؟؟

+غذا چه ربطی به دستام داره؟!

_همینه دیگه وقتی غذا نمیخوری اینقدر ضعیف میشی.

تهیونگ بدون حرف اخم بامزه ی کرد و لبای جذب کنندش رو اویزون کرد.

یونگی اب دهنش رو قورت و اروم ارنجش رو کشید و کاری کرد تهیونگ با یه چهره ی مبهوت روی پاهاش بشینه.

🥃🍷Black Wine🍷🥃Where stories live. Discover now