BLACK WINE_part7

1.7K 274 9
                                    

روبه روی اینه ی قدی اتاقش ایستاده بود و داشت موهاش رو شونه میکرد تا اماده بشه ولی نمیدونست دقیقا برای چی باید اماده میشد.

طبق معمول یونگی بهش دستور داده بود و سعی کرد باهاش بحث کنه ولی مثل دفعه های قبل یونگی برنده شد.

در اتاقش اروم باز شد و جیمین با لبخند فوق العاده بامزه و مهربون وارد اتاق تهیونگ شد.

جیمین:خب اماده ای دیگه؟!

حقیقتا اوایل از این پسر خوشش نمی اومد چرا که خاطره ی اولین ملاقتشون اصلا خوب نبود ولی مثل اینکه مهربونی و شیرینی جیمین به قدری زیاده که تهیونگ بی اختیار اون نفرت اول رو از یاد برد.

لبخند زد و سرش رو تکون داد.

+اره بریم.

با هم از اتاق خارج شدن و سمت پذیرایی رفتن.

یونگی،نامجون و جیهوپ کنار یه قفسه ی کتاب ایستاده بودن و حرف میزدن ولی با ورد اون دوتا ساکت شدن.

_اماده اید؟

جیمین:بله هیونگ.

یونگی با دیدن موافقت تهیونگ سرش رو تکون داد و یه کتاب از بین بقیه ی کتابای توی قفسه برداشت.

البته بیشتر شبیه البوم خانوادگیه و تهیونگ با کمی دقت فهمید که حدسش درست از اب دراومد.

یونگی ورق زد تا که به یه صفحه رسید که یه کلید ازش اویزون بود،کلید رو برداشت و دوباره سمت قفسه ی کتابا رفت.

کتابای یه قسمت رو کنار زد و کلید رو داخل جای کلید وارد کرد.

قفسه ی کتابا مثل در های دروازه باز شدن و یک در اهنی نمایان شد.

یونگی روبه روی در اهنی ایستاد و یه نور باریک زرد رنگی انالیزش کرد و بعد از اینکه اون نور سبز رنگ شد در کنار رفت و یه در دیگه ظاهر شد.

یونگی سمت کناره ی در رفت.

چشمش رو روی قفل در گذاشت که بعد از تایید ورد در باز شد.

_خب،جیمین،تهیونگ و نامجون برید اتلیه.منو جیهوپ هم میریم اداره،زود برمیگیردیم.فقط...

بچه ها خواستن برن ولی با اخرین کلمه ای که یونگی گفت متوقف شدن.

نفسش رو خارج کرد و چشماش رو بست.

_جونگکوک خطرناکه مواظب باشید.

نامجون:هی نگران نباش اینم مثل بقیه ی ماموریتا از پسش برمیایم.

🥃🍷Black Wine🍷🥃Onde histórias criam vida. Descubra agora