BLACK WINE_PART34

1.2K 210 35
                                    

از توی شیشه نگاه ای به جیمین انداخت و بعد از اینکه نفسش رو خارج کرد توی ماشین نشست.

خدا میدونه امروز چند دفعه با حسرت اهش و خارج کرد.

دلش سنگینه...حق داره.

جیمین بدون اینکه یه کلمه حرف بزنه رانندگی میکرد و سعی داشت وجود جانگکوک رو نادیده بگیره ولی این ممکن نبود.

حتی اگه میخواست هم نمیتونه.

انگاری بوی عطر خنک و ملایم جانگکوک بیشتر از هر موقع دیگه تلاش میکنه تا خود نمایی کنه.

این جیمین رو کلافه میکرد.

دلش نمیخواد اعتراف کنه ولی بوی عطرش فوق العاده خوشبو و مست کننده ست.

دستش رو روی فرمون محکم تر کرد و به مسیر خیره شد.

میخواست بابت عطرش بهش تیکه بپرونه ولی پشیمون شد.

به مسیر دو راهه رسید و سرعتش رو کمتر کرد.

ابرویی بالا انداخت و روبه جانگکوک که زیر چشمی خیرش بود گفت:

جیمین:نمیخوای دهن باز کنی و بگی کجا بریم؟؟

جانگکوک:اهه...خب...اره...بریم خونه ی من.

جیمین اخمی کرد ولی به مسیری که جانگکوک گفته بود ادامه داد.

جیمین:خونه ی تو در حال تفتیشه...اون تو پر از پلیس و سربازه انتظار که نداری تو رو اونجا ببرم؟؟

جانگکوک:خب...بهت ادرس میدم...یه چیزی اونجا هست که میخوامش.

جیمین:امر دیگه ای نیست؟؟فکر کردی من نوکرتم؟؟

سرش رو پایین انداخت و چیز دیگه ای نگفت.

جیمین دیگه خیلی نسبت به جانگکوک بی رحم شده و خودشم این رو بهتر از همه میدونه.

پشیمون میشه ولی نمیدونه که چرا دست از اذیت کردن جانگکوک بر نمیداره.

با فاصله ی تقریبا زیادی از خونه ی جانگکوک ماشین رو متوقف کرد.

همونطور که کارتش رو از داشبورد خارج میکرد روبه جانگکوک گفت:

جیمین:ادرس رو بده.

بخاطر نزدیکی بیش از حد جیمین به خودش نفسش رو حبس کرد.

لعنت...اون بدن جذاب و قوس کمر.

🥃🍷Black Wine🍷🥃Donde viven las historias. Descúbrelo ahora