نگاهش سر تا پای مرد ایستاده مقابلش رو کاوید....درست قبل از نزدیک شدن جام نوشیدنی به دهانش و پرشدن مزه گس شراب داخل دهنش و بسته شدن چشماش...
این شراب همیشه اینقدر شیرین بود یا دلیل شیرینیش وجود کس دیگه ای بود؟میدونست که الان صاحب اون بدن عالی معذبه ...این از نگاه و پلکایی که تند تند رو هم قرار میگرفت کاملا مشخص بود....دروغ چرا ؟؟؟؟جونمیون...فرمانده بی رغیب باکجه جاخورده بود...اونم از حضور یه ادم خاص....زیر دست خوش چهرش...سرباز زیرکش....
_خوش اومدی .....جام رو میز برگردونده شد....دستش برای کنار زدن دخترای احمق وقت نشناس بلند شد و دخترک حریص رو برای لمس بدن فرمانده بی نظیر ناکام گذاشت........
_بشین.....دستور داد و دستورش بی هیچ چون و چرایی انجام شد....
جمع 7 نفره فرماندهان ارشد قصر به راستی که نگین خودش رو کم داشت و حالا با حضور ییفان کامل شده بود...سمت راست جونمیون اخرین نفر ...درست بعد از یونگجه...جیمین و سونگمین........کمر صاف و کشیدش....دستایی که رو زانوهاش قرار گرفته بود و اون لباس لعنت شده ...بهش می اومد...جذاب ترش کرده بود ...اونقدر زیاد که حالا باعث خشکی گلوی جونمیون شده بود....حرکت به موقع دخترک گیسانگ و پر شدن جامش و نشستن خیسی شراب به گلوی خشک شدش.....
_خیلی خوبه که ییفان رو هم دعوت کردی....
کیوهیون نظرش رو بیان کرد و همراه با ضربه ای که توسط باد بزنش برای جلب توجه جونمیون به شونش میزد ادامه داد:_اون واقعا فرد لایقیه...وقتی برای اولین بار مبارزش رو دیدم دهنم از تعجب به اندازه یه یه سیب گنده باز مونده بود....
تو واقعا فوق العاده ای ییفان.....
چشم غره غریب جونمیون درست شبیه تو دهنی بود برای دهن بی مصرف کیوهیون بو....دهنی که همیشه خدا باز بود تا اعصاب جونمیون رو انگولک کنه.....ساکت شد و همراه با لبخند کشداری به ادامه ی نوشیدن به همراه با دختری که تو
اغوشش بود ادامه داد......
_معلومه که فوق العاده باید باشه....
یونگجه با زیرکی ادامه حرف کیوهیون رو به دست گرفت همونطور که تیکه ای از سبزیجات سرخ شده رو سمت دهنش میبرد برای ییفان سر تکون داد و پسرک معذب رو دعوت به خوردن کرد..._چرا مثل یه چوب خشک اینجا نشستی....درسته که برای مشورت راجب مراسم تاجگذاری اینجا جمع شدیم اما این جلسه با تموم جلسه هایی که داخل قصر گذاشته میشه متفاوته....
یونگجه درست کنار گوش ییفان گفتشو همراه با یه چشمک ادامه داد:
_کم پیش میاد که جونمیون همچین لطفی در حقمون بکنه و همچین فرجه با ارزشی در اختیارمون بزاره...هرچقدر که می تونی امروز بخور و بنوش چون قراره کیسه پول جونمیون رو امروز حسابی سبک کنیم....آآآآآآآآسریع جهت نگاهش رو تغییر داد و به جونمیونی که با نگاهش به سمتش اتیش پرتاب میکرد گفت:
_هی جونمیون ییفان به یه دختر برای راحتی بیشتر نیاز داره...بانو نو....یکی از دخترای باحالتو برای خدمت به دوست تازه واردمون صدا کن....
_اون راست میگه....شیندونگ حرفای سونگیمن رو تایید کرد و باعث شد تا بقیه هم اینکارو انجام بدن.....
غیر قابل تحمل بود......
VOCÊ ESTÁ LENDO
Emperor Mistress Shygan "فصل اول"
Romanceجونگین ولیعهد امپراطوری بزرگ باکجس و سهون برادر کوچکش که از کودکی خارج از قصر زندگی میکرده... چی میشه اگه برادر کوچک تر یه روز به قصر برگرده و باعث شه قلب جونگین با تموم نفرتی که ازش داشته به تپش بیوفته..... کاپل:#کایهون #چانبک #کریسهو ژانر:تاریخی...