ته مونده سیگارش رو کف آسفالت خیابون پرت کرد.
از پله ها پایین اومد، نگاهی به اطراف کلیسا انداخت امتداد تا انتهای خیابون، خلوت به نظر میرسید و گه گاهی میشد نور کم سوی ماشینی رو دید که به سرعت از کنار کلیسا رد شده و رفته.
بکهیون از عرض خیابون عبور کرد، و خودش رو به یک خودرو سواری بنز مدل 2000 رسوند که گوشه خیابون کنار جدول پارک شده بود.
یه زن میانسال به کاپوت ماشین تکیه داده بود و از بین لبهای باریک و سرخش دود سیگار رو تو تاریکی هوا رها میکرد و منتظر برگشتن نوه کله شقش از داخل کلیسا بود.
بکهیون وقتی خودش رو به مقابل لیندا رسوند به چشم های سیاهش زل زد، و با همون آرامشی که داشت نخ سفید سیگار رو از بین لبهای لیندا کش رفت، هرچند که دلش خواسته بود مثل لیندا به کاپوت ماشین مورد علاقه اش تکیه بده و در عین بی خیالی فقط سیگار بکشه، اما ذهنش آشفته تر از این ها بود که بخواد از سیگار کشیدن لذت ببره.
پس فقط میکشید تا خودش رو برای چند ساعتی آروم نگهداره، که فقط برای چند ساعت هیولای وحشی ذهنش رو ساکت نگهداره.
وقتی داشت با بی خیالی به سیگار لیندا پک میزد، اصلا تصورش رو نکرده بود که سینه اش از درد قراره بسوزه.
به سرفه وحشتناکی افتاد، و دود خاکستری سیگار رو با همون سرفه از داخل دهنش پس فرستاد، برای نفس کشیدن روی شکمش خم شد و دستش رو زیر دلش گرفت.
هنوز داشت سرفه میکرد با نفرت نخ سیگار رو کف زمین انداخت ته گلوش با مزه تلخی بدی سوخت، و تو دلش لعنتی به خودش فرستاد، چون انگار فراموش کرده بود که به جز کنت نمیتونه لب به هیچ سیگار دیگه ای بزنه.
لیندا دست به سینه نگاهی به آسمون شب انداخت،سوز نسیم خنک رو روی گونه هاش احساس کرد، و تعجب کرد که وسط تابستون، هوای شب چرا باید اینقدر کدر و مه آلود باشه.
-ترک کردن عادت های بد،،،زمان میبره
بکهیون اشک شفافی که بخاطر سرفه زیاد گوشه چشم راستش حلقه زده بود رو پاک کرد و دوباره سر پا شد.
-ترک کردن ادم های بد چطور!
لیندا نگاه از اسمون گرفت و به چهره منقلب و سرخ بکهیون خیره شد، چقدر سعی میکرد به روی خودش نیاره.
-کوتاه و سریع میشه ترکشون کرد،اما تنها مشکلی که داره اینکه رد پاشون همیشه تو ذهنت میمونه،،،و شاید هم تو قلبت...
بکهیون با پشت دست کنار دهنش رو پاک کرد و زل زد به آسمون، هوای مه آلود و کدر سئول ناپاک و خفه کننده به نظر میرسید، چیزی نگفت شاید هم چیزی برای گفتن نداشت.
اخم هاش رو تو هم کشید و نگاه کلافش رو به صورت اروم و خونسرد لیندا داد:
-آوردیش؟
YOU ARE READING
『𝑬𝑵𝑭𝑶𝑹𝑪𝑬𝑹』
حركة (أكشن)[فصل اول کامل شد] بیون بکهیون(آندراس): قدرتمندترین مرد جهان شیطان سیاه، یک شهروند آمریکایی که دخالت و نفوذ بالای تو سیستم کشورداری کشورهای مختلف داره و مثل ویروس به هر اطلاعاتی که بخواد دسترسی پیدا میکنه کیلددار همه درهای بسته و نابغه ریاضی و فیزیک...
