دا ژانگ وارد اتاق شد، وانگ هان سرش را از روی میز بلند کرد و به همکار و بردارش خیره ماند و با همان حال افسرده گفت: فنگ کو؟
دا ژنگ روی مبل کنار میز وانگ هان نشست و گفت: رفت خونه... یعنی با اردنگی فرستادمش خونه.
-: حالش بهتر شده بود؟
-: چرا باید بهتر بشه؟ تغییری رخ نداده.
هان دوباره سرش را روی میز گذاشت و در همان حال گفت: فکر کنم دیگه برنامه دی دی آپ به فنا رفته باشه
دا ژنگ کلافه گفت: بس کن هان گا! همون حرفای فنگ رو می زنی؟... حتی اگه ثابت بشه که فنگ دو سال پیش با اون دختره احمق خوابیده، بازم اسمش تجاوز نیست. هر دو مست بودن...
هان چانه اش را روی مشت دستش گذاشت و گفت: ولی برای فنگ همه چی تموم میشه... شبکه همین الانم ضبط برنامه رو متوقف کرده. این یعنی که این موضوع رو باور کرده.
-: اگه باور می کرد چند تا وکیل رو درگیر موضوع شکایت اون دختره از فنگ نمی کرد.
-: اما وقتی برنامه رو متوقف کرده به مردم این اجازه رو داده که در مورد فنگ اینطوری فکر کنن که شبکه هم این شایعه رو قبول کرده.
دا ژانگ به جلو خم شد و دست هان را از زیر چانه اش کشید و در دست خودش فشرد: ویبوی برنامه اعلام کرده بخاطر گمشدن ییبو ضبط رو متوقف کردیم چون برادرای یییو دل و دماغ ندارن. اینجوری قابل باوره.
-: نیست... یادت رفته بخاطر یه چیز خییییییلی مسخره تر از تجاوز چه بلایی سر شائو جان آمد؟
-: فعلاً شبکه هات سرچ ها رو تا 4 روز خریده. تا اونموقع هم وکلا یه کاری می کنن.
هان دوباره سرش را روی میز گذاشت: در عرض یه هفته هم ییبو رو از دست دادم هم فنگ رو... واقعاً دیگه نمی تونم تحمل کنم.
-: هی!!! دست از منفی بافیت بردار. هنوز از ییبو هیچ خبری نیست... پیداش می کنن.
هان با عصبانیت سرش را بلند کرد و به چشمان دا ژانگ خیره شد: معلومه که پیداش می کنن. منظور من این بود که برگشت ییبو به برنامه رو از دست دادم
ژانگ با تعجب گفت: چرا باید ییبو رو از دست بدیم؟
-: نمی بینی چیا توی مدیا داره پست می شه؟... یادت رفته جان و ییبو حق نداشتن همو ببینن؟ الان نه فقط با هم بودنشون هات سرچ ها رو ترکونده، که با هم گم شدن... آه! شائو جان نباید می رفت... نباید می رفت
-: اونموقع فکر نمی کرد کسی بویی از رفتنش ببره.
هان به صندلی تکیه داد و به سقف خیره شد: مشکل همینجاست که ما فکر می کنیم همه جا رو ملاحظه کردیم و کارهامون اونقدر سکرت هست که کسی نفهمه... اما همیشه از یه جایی می خوریم که بهش اطمینان کرده بودیم... فنگ هم توی اون مهمونی فکر نمی کرد کسی بفهمه مست کرده... شائو جان هم فکر نمی کرد توی اون کوه و کمر کسی بفهمه رفته دنبال ییبو... اون نباید می رفت... نباید...
![](https://img.wattpad.com/cover/280586113-288-k538857.jpg)
ESTÁS LEYENDO
The Spell of wish (کامل شده)
Fanficریل لایف: داستان طلسم آرزو از تابستان ۲۰۲۱ شروع میشه از وسط سیل ههنان چین، جایی که وانگ ییبو برای کمک به سیل زدهها رفته بود ولی به دلایل عجیبی موقع امدادرسانی مفقود و باعث اتفاقات خاصی شد در واقع دلیل این وقایع به دو سال قبل برمیگرده به اوج روزها...