صدای قهقهه کل خانه را پر کرده بود. ییبو اشک گوشۀ چشمش را پاک کرد و همچنان به قیافۀ غرق در کیک جان خندید. جان که هنوز دستهایش از پشت بسته بود و نمیتوانست خامهها را از روی چشمانش پاک کند غرید:
وانگ ییبو همین الان دستای منو باز میکنی وگرنه...
جیا سعی کرد در میان خندهاش حرف بزند: وگرنه چی؟... هان؟...
سیلو خواست بلند شود و دستهای جان را باز کند که ماریا دستش را گرفت: لازم نکرده کمکش کنی. حقشه.
جان سرش را به سمت اولین نفری که کنارش بود خم کرد تا با مالیدن صورتش به شانه او صورتش را از خامهها پاک کند ولی همه مثل دستۀ ماهیها به طرفی گریختند و همانطور قاه قاه به خندیدن ادامه دادند و جان رگباری از ناسزا را پشت سر هم ردیف میکرد و تهدیداتی که قطعاً بعدها برای تک تک افراد حاضر در مهمانی دردسر میشد اما باز هم کسی حاضر نبود به جان برای خلاصی از آن خامهها کمک کند و حتی ییبو برای کسی که کمیدلش به رحم میآمد خط و نشان میکشید: نزدیکش بری تو رو هم همونطوری میکنم.
و همه میدانستند ییبو قطعاً چنین کاری خواهد کرد. جان با پاهای چسب زده شده و دستان بسته لی لی کنان خودش را به سرویس بهداشتی رساند و با هر مصیبتی که بود صورتش را با یاری آب در حدی که بتواند چشمانش را باز کند، پاک کرد. اما باز کردن دست و پایش ربطی به باز بودن چشمانش نداشت درنتیجه وقتی در سرویس بهداشتی بسته شد و هیچ راه خلاصی نداشت، فریاد کشان گفت: وانگ ییبو اگه این در رو تا 10 ثانیه دیگه باز نکنی اوپالت رو میندازم توی اقیانوس.
همه میخواستند هنوز به تهدیدات جان بخندند که ییبو مثل فنر از جا پرید و گفت: اومدم... اومدم...
و نگاه بقیه مهمانان را به خودش جلب کرد.
شینگ با تعجب گفت: اوپال چی هست؟
نی شو توضیح داد: یه سنگه... نه؟... هی ییبو! اون سنگ چی داره مگه؟
ییبو در دستشویی را باز کرد و به چشمان غضبناک جان زل زد و بلافاصله گفت: غلط کردم.
جان با خشم گفت: معلومه که غلط کردی فسقلی... یالا دستامو باز کن وگرنه...
شونا دختر ریزه میزهای که هنوز گوشهای خرگوشی به موهای بلوند شدهاش بود و صورتش مثل دلقکها نقاشی شده بود اعتراض کرد: جلاد تنبیه دستهات من بودم، و من اجازه نمیدم بازش کنی.
ییبو ملتمسانه گفت: شونا بخاطر من! یینگ قول میده جریمه صورت تو رو هم برداره... مگه نه یینگ؟
یینگ جامش را روی میز گذاشت و گفت: ضاهراً این بازی نمیخواد به موارد دلپذیر من ختم بشه، پس بهتره همه جلادها جرائمشونو بردارن...
نی شو به رد دندانهایی که روی بازویش مانده بود اشاره کرد و گفت: این جریمه هم قابل برداشتنه؟
STAI LEGGENDO
The Spell of wish (کامل شده)
Fanfictionریل لایف: داستان طلسم آرزو از تابستان ۲۰۲۱ شروع میشه از وسط سیل ههنان چین، جایی که وانگ ییبو برای کمک به سیل زدهها رفته بود ولی به دلایل عجیبی موقع امدادرسانی مفقود و باعث اتفاقات خاصی شد در واقع دلیل این وقایع به دو سال قبل برمیگرده به اوج روزها...