گلدون نسبتا بزرگی برداشت و دسته گل خوشگلشو گذاشت داخلش یکم به سالن خونه نگاه کرد تا جای مناسب براش پیدا کنه ولی احساس میکرد خونه اش شلوغ میشه
درنهایت سمت اتاق خوابش رفت و گوشه ای ازاتاقش گذاشت و با لبخندی که روی لب داشت دستشو روی گل های ابی رنگش کشید
(ماشین و جلوی خونه پارک کرد و به لیام نگاه کرد _میدونم الان مشغله فکری داری و نمیدونی باید چه تصمیمی بگیری ، از یه طرف احساساتت از یه طرف منطقت ، منطقت میدونه تو با دختر ازدواج کردی و ازش بچه داری .. این برات سخته بخوای تصمیم درست بگیری
لیام سرشو پایین انداخته بود فقط به گل های توی دستش نگاه میکرد چون کاملا حق با زین بود .. اون خودشه تازه متوجه شده که نسبت به پسری گرایش داره .. نه اینکه دوسش داشته باشه یا حسی بهش داشته باش قلبی .. فقط بدنش .. اون نیاز داره .. اما لیام نمیتونست تصمیم بگیره .. چی درسته چی غلط
زین پدر واقعیه پسرشه ، این واقعیت ونمیتونه تغییر بده ، و اینکه اون گرایشش و تازه پیدا کرده هم نمیتونه پنهان کنه .. اما درهر صورت یا بخاطر زک باید بره جلو یا بخاطر خودش باید بکشه کنار
زین متوجه تو فکر فرو رفتن لیام شد ، دستشو سمت چونه پسر برد و کمی زیر چونه اشو نوازش کرد و به سمت خودش چرخوند ،لیام با اکراه به زین نگاه کرد
زین_نمیخوای چیزی بگی؟ هم خودت هم من میدونیم که دوطرفست .. ولی اگه میخوای بیشتر فکر کنی تا خوده واقعیتو بشناسی؟ من بهت کمک میکنم هوم؟
تنها چشم های لیام بود که تمام اجزای صورت زین و انالیز میکرد و در اخر محو چشمای طلایی رنگی شد که باعث به وجود اومدن زک تو زندگیش شده بود
لیام_زین ...من تصمیم و گرفتم
زین سرشو تکون دادولی به طور عجیبی احساس میکرد الان بالا میاره از استرس ، اصلا خودشم درک نمیکرد که چرا انقدر ضربان قلبش شدت گرفته و حالش خوب نیست ..
زین_و؟
لیام_میخوام که دوست پسرت باشم
زین لحظه ای گنگ به لیامی که فورا درو باز کرد و از ماشین پیاده شد نگاه کرد، حالت نشستنش تغییر نکرد همچنان به در تکیه داده بود و به جای خالی لیام خیره موند ..
زین_وات ده فاک؟ قبول کرد؟
زین نگاهشو سمت ورودی خونه انداخت که لیام با سرعت درو باز کرد و از جلوی چشمای زین محو شد
زین ناباورانه زمزمه کرد_قبول کرد؟
زین دوباره به جای خالی لیام نگاه کرد_اون قبووول کرددد
زین بلند داد زد و مشتش و تو هوا کوبوند_ارهههه ... اون لعنتی دیگه ماله منههه ... اون کون لعنتیش ماله منههه
YOU ARE READING
little Devil
Fanfictionلیام پین دو سالی هست که متاهله اما متاسفانه قدرت باروری نداره راه حل چیه ؟ بانک اسپرم لیام و همسرش به توافق میرسن که ازبانک اسپرم کمک بگیرن و چه اتفاقی میفته که اهدا کننده اسپرم ، زین مالیک باشه ؟!