17

1K 252 295
                                    

(خداییش چرا انتظار اسمات زیام و داشتید؟ خجالت بکشید بچه هفت ساله دارن )

صدای زنگ ایفون تو خونه پیچید و باعث شد لویی درحالی که غر میزد از تو تختش بلند بشه و با چشم های خواب الود سمت ایفون بره

لو_فاک یو .. هرکی که هستی

لویی چشماشو مالید و خمیازه کشید و ایفون و جواب داد _بله ؟

لوک_هی .. لوکاسم

لویی تنها درو زد و انگشت فاکشو سمت ایفون گرفت و به سمت اتاق خواب زین رفت

با عصبانیت بالا سر زین قرار‌گرفت و با حرص ملافحه ارو از روش کشید _فاک به خودت و دوست پسرت .. پاشو

زین درحالی که ناله ای از روی نارضایتی میکرد چرخید و سعی کرد ملافحه ارو بکشه رو سرش لویی جیغی کشید و بالشت و از زیر سر زین کشید و تو سرش کوبوند در همین حین صدای زنگ خونه در اومده بود

زین_هااا.... چته وحشی

لویی دوباره بالشت و کوبوند تو‌سر زین_از دست تو ارامش ندااارمم ..

زین بالشت و از دست لویی کشید و پرت کرد سمت دیگه اتاق و نیم خیز شد با چشم های نیم باز به لوییه که اماده حمله بود نگاه کرد

زین_چته اول صبحی؟

دوباره صدای زنگ خونه اومد و لویی پاشو کوبوند رو زمین_برو اون در فوکیو باز کن .. وقتی انقدر خوشخوابی چرا مهمون اول صبحی دعوت میکنی که خواب و از هردومون بگیری .. نمیفهمی من فقط یک روز در هفته تعطیلم؟ نیاز دارم بخوابممم

زین درحالی که سعی میکرد جریان م بفهمه خمیازه با صدایی کشید و از رو تختش بلندشد

زین_من مهمون .. دعوت نکردم .. پاچه منو نگیر

لویی جفت انگشت های فاکشو سمتش گرفت و بعدم تو تخت زین خزید _اون بالشتم بده و برو اون درو باز کن

زین بالشت و پرت کرد که دقیقا تو صورت لویی خورد و دوباره غر زدنای لویی شروع شد و زین با خنده کوتاهی در اتاق و بست به ساعت رو‌دیوار نگاه کرد

زین_همچین صبح زودم نیست.. ساعت یکه

زین بلند داد زد و اول سمت دستشویی رفت بعد سمت در رفت تا ببینه کیه که خودش و داره میکشه

با باز کردن در و دیدن لوکاس لحظه ای شوکه شد_لوک؟

لوکاس با چشمایی که قرمز شده بود و یه خورده نوکه بینیشم قرمز شده بود نگاهشو از زین دزدید

لوک_نگران شدم.. جواب پیام و زنگ هامو از دیروز که رفتی ندادی ... فکر کردم.. فکر کردم .. اتفاقی

لوک که همچنان بغض کرده بود و زین اصلا درکش نمیکرد و تنها با دست های بهم گره خورده شده و حق به جانب به لوک نگاه میکرد .. دلیل نمیشه که بخاطر جواب ندادن هاش اینطوری پاشه بیاد جلوی خونه اش

little DevilTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang