(خداییش چرا انتظار اسمات زیام و داشتید؟ خجالت بکشید بچه هفت ساله دارن )
صدای زنگ ایفون تو خونه پیچید و باعث شد لویی درحالی که غر میزد از تو تختش بلند بشه و با چشم های خواب الود سمت ایفون بره
لو_فاک یو .. هرکی که هستی
لویی چشماشو مالید و خمیازه کشید و ایفون و جواب داد _بله ؟
لوک_هی .. لوکاسم
لویی تنها درو زد و انگشت فاکشو سمت ایفون گرفت و به سمت اتاق خواب زین رفت
با عصبانیت بالا سر زین قرارگرفت و با حرص ملافحه ارو از روش کشید _فاک به خودت و دوست پسرت .. پاشو
زین درحالی که ناله ای از روی نارضایتی میکرد چرخید و سعی کرد ملافحه ارو بکشه رو سرش لویی جیغی کشید و بالشت و از زیر سر زین کشید و تو سرش کوبوند در همین حین صدای زنگ خونه در اومده بود
زین_هااا.... چته وحشی
لویی دوباره بالشت و کوبوند توسر زین_از دست تو ارامش ندااارمم ..
زین بالشت و از دست لویی کشید و پرت کرد سمت دیگه اتاق و نیم خیز شد با چشم های نیم باز به لوییه که اماده حمله بود نگاه کرد
زین_چته اول صبحی؟
دوباره صدای زنگ خونه اومد و لویی پاشو کوبوند رو زمین_برو اون در فوکیو باز کن .. وقتی انقدر خوشخوابی چرا مهمون اول صبحی دعوت میکنی که خواب و از هردومون بگیری .. نمیفهمی من فقط یک روز در هفته تعطیلم؟ نیاز دارم بخوابممم
زین درحالی که سعی میکرد جریان م بفهمه خمیازه با صدایی کشید و از رو تختش بلندشد
زین_من مهمون .. دعوت نکردم .. پاچه منو نگیر
لویی جفت انگشت های فاکشو سمتش گرفت و بعدم تو تخت زین خزید _اون بالشتم بده و برو اون درو باز کن
زین بالشت و پرت کرد که دقیقا تو صورت لویی خورد و دوباره غر زدنای لویی شروع شد و زین با خنده کوتاهی در اتاق و بست به ساعت رودیوار نگاه کرد
زین_همچین صبح زودم نیست.. ساعت یکه
زین بلند داد زد و اول سمت دستشویی رفت بعد سمت در رفت تا ببینه کیه که خودش و داره میکشه
با باز کردن در و دیدن لوکاس لحظه ای شوکه شد_لوک؟
لوکاس با چشمایی که قرمز شده بود و یه خورده نوکه بینیشم قرمز شده بود نگاهشو از زین دزدید
لوک_نگران شدم.. جواب پیام و زنگ هامو از دیروز که رفتی ندادی ... فکر کردم.. فکر کردم .. اتفاقی
لوک که همچنان بغض کرده بود و زین اصلا درکش نمیکرد و تنها با دست های بهم گره خورده شده و حق به جانب به لوک نگاه میکرد .. دلیل نمیشه که بخاطر جواب ندادن هاش اینطوری پاشه بیاد جلوی خونه اش

KAMU SEDANG MEMBACA
little Devil
Fiksi Penggemarلیام پین دو سالی هست که متاهله اما متاسفانه قدرت باروری نداره راه حل چیه ؟ بانک اسپرم لیام و همسرش به توافق میرسن که ازبانک اسپرم کمک بگیرن و چه اتفاقی میفته که اهدا کننده اسپرم ، زین مالیک باشه ؟!