مطمعن نبود که اومدنش اینجا درسته یا نه ، اما پیش لویی و هری که نمیتونست بره ، از یه طرفم گاراژ نایل کسی نبود و صد در صد جمع شده بودن جای همیشگی و زین هم حوصله نداشت پس الان اینجاست بعد از مدت ها نفس عمیقی کشید ودستشو چند بار به در کوبید
درحالی که تاز از حموم در اومده بود حوله بنفشش دور کمرش میبست وبا حوله کوچیکترش موهاش و خشک میکرد سمت در رفت
این موقع شب؟ منتظر کسی نبود
از چشمی بیرون ونگاه کرد تنها چیزی که کوپه موهای مشکی رنگ بود
درو اروم باز کرد و با دیدن زین چشماش گرد شد خواست درو ببنده که زین فورا دستشو رو در گذاشت
زین_بیبی .. اومدم معذرت خواهی کنم ..
با شنیدن صداش چشماش پر اشک شد و دروباز کرد _صبر کن از حموم اومدم برم لباس بپوشم
زین_میتونم بیام تو؟
به چهره داغونش نگاه کرد ، چشمای خط شده قرمزش و ناراحتی تو صداش مگه میتونست بهش نه بگه_بیا
از جلوی در کنار رفت و زین وارد خونه اش شد ، خونه کوچیکی داشت قبل از اینکه روی مبل بشینه کت چرمشو در اورد
درحالی که شقیقه هاش وماساژ میداد صدای قدم هاشو شنید
روبه روش نشست و با چهره ی متعجب بهش خیره شد_بعد از این همه مدت؟ علت اومدنت چیه؟
زین_لوکاس من واقعا متاسفم ... من اشتباه کردم .. من تورو ندیدم ، ندیدم احساساتتو نسبت به خودم .. میدونم این چه قدر دردناکه
زین به زور حرف میزد و با جمله های کوتاهش ای دهنشو قورت میداد، لوکاس که متوجه شد بود سمت اشپزخونه رفت و موهای خیسش و با کش گوجه ای بست ، دوتا فنجون قهوه پر کرد و برگشت
لوک_بیخیال .. اگه بخاطر این موضوع احساس عذاب وجدان داری! من بخشیدمت به هرحال دوس داشتن زوری نیست و میدونی مدت زیادیه گذشته .. یعنی دیگه مهم نیست
زین فنجون قهوه رو گرفت و به لوکاس که بغلش نشسته بود نگاه کرد ، برای اولین بار بهش جذب شده بود بخاطر همین لباساش بود .. زین به تی شرت نایکی و شلوارک نایکی گلبهی رنگی که تنش کرده بود نگاه کرد
زین بار دیگه به چهره اش نگاه کرد .. با به یاد اوردنش که زیر مشت های خودش زخمی شده بود اخم غلیظی کرد
زین_واقعا متاسفم برای خودم لوک .. من اذیتت کردم .. متاسفم .. و مطمعن باش تقاصشو پس دادم
لوکاس که داشت از قهوه اش میخورد نیشخندی زد ،فنجونشو تو دستاش گرفت
لوک_دارم میبینم .. معلومه بعد به فاک رفتی
زین با کلافگی سرشوانداخت پایین و به قهوه تو دستش نگاه کرد ، به فاک رفته؟ اون نه تنها به فاکرفته ، زیرپای کسی که فکرشو نمیکرد له شده
YOU ARE READING
little Devil
Fanfictionلیام پین دو سالی هست که متاهله اما متاسفانه قدرت باروری نداره راه حل چیه ؟ بانک اسپرم لیام و همسرش به توافق میرسن که ازبانک اسپرم کمک بگیرن و چه اتفاقی میفته که اهدا کننده اسپرم ، زین مالیک باشه ؟!