little Devil

39

i don't wanna live forever🎼

بعد از شاگردی که راه انداخت تصمیم گرفت برگرده خونه تا برای پسراش شام حاظر کنه .
لویی تقریبا خونه اشو علاوه بر زین با هری هم تقسیم کرده بود البته هر دو سرکار بودن و زین وقت خالی که داشت و با شاگرداش پر میکرد

تصمیم گرفت برای شام اسپاگتی درست کنه ، مواد لازم و اماده کرد تا مشغول درست کردن شام بشه ، با گوشیش یکی از اهنگ های تیلور سوییفت گذاشته بود و باهاش میخوند

متوجه مسیجی که براش اومده بود شد پس کفگیر و کنار گذاشت تا گوشیشو چک کنه با دیدن اسم تدی لبخندی زد

تدی_زینی ، امروز خیلی سرم شلوغه دیر تر میام خونه 😘

مود زین کمی تغییر کرد برای همین موزیک تیلور و قطع کرد و جواب تدیشو داد

زینی_باشه تدی ، مواظب خودت باش منتظرتم ♥️

مسیجی از لیام دریافت نکرد با کلافگی گوشیشو کنار گذاشت دو روز از تولد زک گذشته بود یکم میونه اشون سرد شده بود یا اینطور فکر میکنه؟ شاید بخاطر فشار کاریه لیامه

بعد از اماده کردن اسپاگتی در شیشه ای قابلمه اشو گذاشت سمت سالن رفت تا یکم تلویزیون تماشا کنه

درحالی که بالا پایین میکرد رو شبکه الن شو نگه داشت ، با لبخند به سلنا گومز که از البوم جدیدش صحبت میکرد نگاه کرد ، لحظه ای خودشو جای اون دختر گذاشت

با دقت به مصاحبه اون دختر گوش میداد و تو افکارش غرق شده بود

اولیویا_واوو استاد صدات خیلی قشنگههه

زین که داشت اموزش گیتار و به اولیویا میداد زیر لب متن اهنگ و میخوند با حرفی که اولیویا زد لبخند بزرگی به اون دختر زد

زین_هی .. مرسی اما باعث نمیشه بهت اسون بگیرم هنوز ایراد داری و باید بیشتر تمرین کنی

اولیویا قهقه بلندی زد و دستاشو به نشونه تسلیم بالا اورد_قرار نیست از زیرش در برم اما واقعیت و گفتم ... به نظرم تو میتونی یه خواننده خفن و بزرگ بشییی .. بزار باهات یه سلفی بگیرم و موقع ای که معروف شدی من پزتو بدم ... هی اون استاد من بود

زین دستی تو موهای بلند دختر چهارده ساله کشید و لبخندی بهش زد _رویاپردازی قشنگه اولیویا اما باید با دنیای واقعی روبه رو بشی .. همه چیز اونطوری که تصور میکنی نیست

اولیویا چشمای ابی رنگشو چرخوند و گوشیش و اماده سلفی کرد_اشتباه میکنی .. اشتبااهه .. زندگی کردن یعنی داشتن رویا و‌هدف اگه اونارو نداری پس واسه چی زندگی میکنی؟

زین لبخند کوچیکی زد تا اول عکسو بگیرن بعد جواب اولیویا رو بده_شاید تنها هدف و رویای من داشتن یه خانواده است