(درخواستی از سباستین داشتید ، کاور سباستینه ، کاور قبلی هم زک بود ، گایز سباستین (توبی رگبو هست) فرانسیس تو سریال سلطنت از اونجایی که روش کراش دارم عکس های تینیجریشو پیدا کردم اوردم تو داستان😂 )
درحالی که لپ تاپش رو پاهاش بود با خستگی چشماشو از زیر عینکش مالید _زک پسرم؟
زک که امروز قرار داشت با دوستش به کنسرت یکی از خواننده های مورد علاقه اش بره مشغول حاظر شدن بود ، هرچند لیام اصرار کردم خودم میبرمتون و میارم زک نزاشت گفت سباستین یه پسر هیجده ساله است و با ماشین پدرش میاد و باهم میرن
به هرحال این شک و تو وجود لیام مینداخت ، زک خیلی وقت بود یعنی خیلی سال گذشته اون هیچ دوستی نیاورده خونه یا باهاش بیرون نرفته یا تو مدرسه باهاش در ارتباط باشه ، حالا با یه پسر
زک_بابا تقریبا اماده امم
زک از اتاق اومد در حالی که موهاش و ژل زده بود و حالت میداد به سمت پدرش میومد
لیام لبخندی زد و براش چندتا سوت زد_واو چه خوشتیپ کردی ..
زک_بله بله .. این تو خونمه ..
زک تک خنده ای کرد و به پدر خوشتیپش چشمک زد البته متوجه نشد که لیام دوباره غرق کی شده بود .. شایدم متوجه شد و به روی خودش نیاورد؟
لیام با خودش فکر کرد واقعا تو ذاتشه _امم زک .. میتونم یه سوالی بپرسم ؟
زک درحالی که سرش تو گوشیش بود به پدرش نگاه کرد_حتما.. جانم بابا؟
لیام لپ تاپ و گذاشت رو میز و یکم ریلکس تر نشست_تو راجب رابطه من صحبت کردی درسته؟
زک با بستن چشمای طلایی رنگش تایید کرد
لیام_خب ..امم میخوام بدونم که سباستین چطوری یهو..
زک چشماش گرد شد_اوه .. نه .. بابا .. امم اون یه دوسته .. درواقع خیلی دوستم نیستیم باهم.. فقط میخواست به کنسرت بره از اونجایی که میدونی
چشماشو دزدید و به یه نقطه خیره شد و با نفرت ادامه داد_خواننده مورد علاقه امون مشترکه و کنسرت داشت .. اونم منو دعوت کرد تا تنها نره .. همین
لیام لبخندی زد_خب .. خوبه .. من میدونی چون راجب رابطه ام پرسیدی فکر کردم که شاید توام...
زک قهقه کوتاهی زد_من هیچ علاقه ای به رابطه ای که تهش مشخص نیست ندارم
لیام لبخندی زد و سرشو تکون داد_درسته تو نوجونی و کلی فرصت های عالی داری ، قلبتو به کسی نده ، تا ادم واقعی زندگیتو پیدا نکردی ، قلبتو به هرکسی نبخش ، فقط کسی که لیاقت داره .. مهم نیست جنیستش چیه ! عشق واقعی و پیدا کردی .. با تمام عیب ها و ایراد ها برای داشتنش بجنگ چون یک بار اتفاق میفته .. و مطمعن شو که اولین هاتو با کی تجربه میکنی
YOU ARE READING
little Devil
Fanfictionلیام پین دو سالی هست که متاهله اما متاسفانه قدرت باروری نداره راه حل چیه ؟ بانک اسپرم لیام و همسرش به توافق میرسن که ازبانک اسپرم کمک بگیرن و چه اتفاقی میفته که اهدا کننده اسپرم ، زین مالیک باشه ؟!