لیلی با احساس کردن خیسی رو صورتش چشماشو باز کرد و با سر در گمی اطرافشو نگاه میکرد
لیام با نگرانی به صورت لیلی اب می پاشید تا بیدار بشه و زک با نگرانی رو مبل نشسته بود و به مادرش نگاه میکرد ، همسایه تو مخشونم به خونه خودش برگشته بود
لیلی فورا روی مبل نشست و لیام نفس اسوده ای کشید _حالت خوبه؟
زک_ماما خوبی؟
لیلی دستی تو موهای خرمایی رنگش کشید و سعی کرد به یاد بیار چه اتفاقی افتاده که همون لحظه چهره پسری اومد جلوی چشمش که باعث شد بدنش بلرزه
لیلی_لیام .. بگو ..که اشتباه ..
لیلی سعی کرد با لکنتی که از روی استرس بهش دست داده بود حرف بزنه لیام فورا کنارش نشست و سر لیلی و رو سینه اش قرار داد
لیام_هااش .. لیلی .. میدونم میدونم
لیلی و لیام همزمان به پسر بچه ی رو به روشون که با کنجکاوی نگاهش بین پدر و مادرش میچرخید خیره شدن
زک_چه اتفاقی افتاده؟
لیلی خودشو جمع و جور کرد و ازجاش بلند شد
لیلی_چیزی نیست پسرم فکر کنم فشارم افتاده بود الان خوبم
زک قبول کرد و با گفتن اینکه میرم تو اتاقم اون دو نفرو تنها گذاشت، لیلی با استرس مسیر کوتاهی که جلوی مبل بود و متر میکرد
لیلی_اون خودشه .. لیام اون خودشه .. چیکار باید کنیم؟ خونه ارو عوض کنیم ؟
لیام از روی مبل بلند شد و بازوهای ظریف لیلی و تو دستاش نگه داشت
لیام_اروم باش.. ببین هیچ اتفاقی نمیفته .. این یه راز بین منو تو میمونه تا ابد ..اون پسرم هیچوقت حقیقت و نمیفهمه ..از کجا میخواد بفهمه وقتی فقط ما میدونیم
با اینکه اشوب بزرگی تو دل لیام بود و کلی فکرای مختلف و منفی تو سرش رژه میرفت اما سعی کرد لیلی و اروم کنه
لیلی_ما و هری ..
لیام_نگران هری نباش .. هیچکس غیر از ما نمیدونه و قرار هم نیست کسی متوجه بشه ..بهت قول میدم ..زک پسر ماست .. زک پسر منه لیلی
لیلی لبخندی به لیام زد ، درسته که اون دو نفر نتونستن باهم رابطه ی خوبی و داشته باشن ولی دوستای خوبی برای هم تا ابد میمونن و هستن .. هیچکس بهتر از لیام نمیتونست پدر بچه اش باشه .. حتی پاول ..لیام پدرواقعیه زکه
لیلی قبل از رفتنش یک باره دیگه لیام و بغل کرد و به خونه خودش برگشت
زین درحالی که اخرین شاگردش و بدرقه میکرد . ناخواسته ذهنش سمت همسایه کشیده میشد در خونه ارو بست به سمت اتاق خوابش برگشت کوله داخل کمدشو در اورد
YOU ARE READING
little Devil
Fanfictionلیام پین دو سالی هست که متاهله اما متاسفانه قدرت باروری نداره راه حل چیه ؟ بانک اسپرم لیام و همسرش به توافق میرسن که ازبانک اسپرم کمک بگیرن و چه اتفاقی میفته که اهدا کننده اسپرم ، زین مالیک باشه ؟!