درحالی که میدویید اسکیت بردشو با یه دستش نگه داشته بود و نیشخندی رو لب داشت اهمیتی به صدای پشت سرش که داشت اسمشو فریاد میزد نمیداد
سباستین_زککک ...گاااد وایسااا ...
زک که سرعت دوییدنش زیاد بود اما فاصله چندانی بین اون دو نفر نبود یکدفعه وایساد و باعث شد سباستین نتونه خودشو کنترل کن و به زک برخورد کنه
تلو تلو خوردن وهردو روی زمین افتادن
زک درحالی که مچ دستشو ماساژ میداد زیر لب غر میزد و چشماشو برای سباستین ریز کرده بود که چطور اخ و اوخ میکنه وزانوش رو تو دستش میگیره
زک_احمق
سباستین چینی به دماغش داد و سرشو چرخوند سمتش هردو رو زمین نشسته بودن_خودتی
زک چشماشو چرخوند_خفه شو
سباستین_خودت...گاااد زانوم میسوزه
زک زیر چشمی به زانوی خونیش نگاه کرد وتو دلش خالی شد برای همین فورا چشماشو دزدید
زک_خب حالا یه زخم کوچیکه ..
درحالی که از جاش بلندش میشد و اسکیت بردش تو دستش میگرفت زمزمه کرد_چطور بود؟
سباستین با تیکه ای که زک بهش انداخت کمی لباش اویزون شد و سعی کرد اهمیتی به زخمش نده راست میگفت زخم کوچیکی بود از جاش بلند شد زانوش که صاف شد سوزش زخمش بیشتر شد خواست ناله ای کنه که فورا دهنشو بست
سباستین_چی چطور بود؟
زک کوله اشو جا به جا کردو به راه افتاد و سباستینم مثل پاپی های کوچولو پشت سر زک راه میرف.. چطور بود؟ زک با به یاد اوردن چند دقیقه قبل چشماشو چرخوند
ده دقیقه باقی مونده تا تعطیل شدن مدرسه
زک زودتر از کلاس زد بیرون و اهمیتی به صدای فریاد معلمش نداد خب اونا هیچ کاری نداشتن انجام بدن و دلیلی نداشت تو کلاس بشینن و به اون معلم مسخره زل بزنن
زک درحالی که اسکیت بردشو دستش گرفته بود وارد راهرو شد تا سمت کمدش بره و وسیله هاشو برداره ،صدای پچ پچی به گوشش رسید باعث شد یکم کنجکاو بشه چون بنظرش اون صدا اشنا بود
سباستین_باشه..لطفا سرسی قبول کن.. یک بار..
زک کمی سمت کمدا خم شد تا ببینه چه خبره .. اره درست میدید کنار در دستشویی دختری به کمد تکیه داده بود و سباستین روبه روش بود با تموم شدن حرف سباستین دختر به سمت جلو خم شد و اونا همو بغل کردن ،سباستین رو موهای اون دخترو بوسید ولبخندی زد
زک اخماش توهم گره خورد و درکمد اهنیشو محکم کوبوند و باعث شد هردوی اونا از جا بپرن و به سمت صدا بچرخن
سباستین با دیدن زک چشماش گرد شد،زک بدون اینکه اهمیتی بده از کنارش رد شد و شونه اشو به شونه اون پسر کوبوند
YOU ARE READING
little Devil
Fanfictionلیام پین دو سالی هست که متاهله اما متاسفانه قدرت باروری نداره راه حل چیه ؟ بانک اسپرم لیام و همسرش به توافق میرسن که ازبانک اسپرم کمک بگیرن و چه اتفاقی میفته که اهدا کننده اسپرم ، زین مالیک باشه ؟!