کلاه سوییشرتشو پایین تر کشید و شالگردنش تا روی دماغش کشید تا چهره اش مشخص نشه ، برای زین مالیک پیدا کردن اون مدرسه سخت نبود
درسته دو روز بعد ادرس به دستش رسیده بود و حالا تو کوچه ای وایساده که میدونه اون پسر ازش رد میشه
در حالی که ساعتشو چک میکرد نیشخندی زد _خب خب .. الان پیدات میشه
درحالی که کیف رو دوشیش و جا به جا میکرد تو افکار خودش غرق بود و لبخند مسخره ای به لب داشت
پیچید تو کوچه و اولین قدمو تو کوچه گذاشت که یهو کشیده شد و تو دیوار کوبیده شد ، دستاشو بالا اورد و ناله ای کرد_من کاری نکردم
زین_پسرکوچولو باهات کاردارم
با چشمای گرد شده کمی سرشو چرخوند_زین...زین.. مالیک؟
زین نیشخندی زد و یقه اشو کشید _خودمم بیب
درحالی که از یقه اش گرفته بود داخل کوچه ارو چک میکرد و به سمت ماشینش میرفت
_هعی ولم کن... ولم کن عوضی
زین بدون اینکه اهمیتی بده در ماشینو باز کرد و هولش داد_سوارشو .. باید باهم حرف بزنیم
درحالی که سوار ماشین میشد غراشو میزد ، به هرحال سباستین پسر ترسویی نبود ، و از اونجایی که یه چیزایی شب کنسرت از زک شنیده بود ، میتونست حدس بزنه موضوع چیه
_من چه حرفی با تو دارم؟
زین درو بست و ماشینو دور زد سوار شد_مثل دوتا مرد میریم یه جا میشینیم صحبت میکنیم .. و تو
انگشت اشاره اشو سمت پسر گرفت و حرکت کرد_تو باید توضیح بدی چه رابطه ای با پسرم داری؟
سباستین درحالی که دهنش و کج میکرد تا نخنده _پسر تو؟ ببخشید نمیفهمم راجب کی حرف میزنی!
سباستین درحالی که به داخل ماشین زین نگاه میکرد زمزمه کرد ، این مدل بنزارو معمولا از دور دیده بود حتی فکر نمیکرد یه روزی بخواد سوار همچین ماشینی بشه
زین_خوبم میفهمی سباستین خیلی خوبم میفهمی اقای مایکلسون
سباستین چشماشو چرخوند و اهمیتی نداد به هرحال زین ادم خطرناکی نیست که ازش بترسه و مطمعنن بدتر از طلبکارای پدرش نیست
سباستین_خیلی خب اقای مالیک ..
زین نیشخندی زد و سیگارشو روشن کرد و داخل بزرگراه انداخت و تقریبا از شهر دور شد
سباستین_ببین ، تو ادم معروفی هستی و میدونم کلی خبرنگار دنبال یه حرکت اشتباه از سمت توهستن ، خب پس بلایی به سرم نمیاری .. ولی داری از شهر خارج میشی و این یکم ترسناکه
زین نیم نگاهی به پسر ریلکس که خیلی راحت تشسته بود نگاه کرد
زین_تو پسر باهوشی هستی ، همونطور که گفتم میخوایم صحبت کنیم و حق باتوعه مردم من و میشناسن پس داریم میریم یه جای خلوت ، یه کافه کوچولو خارج از شهر که ترددش کمتره
YOU ARE READING
little Devil
Fanfictionلیام پین دو سالی هست که متاهله اما متاسفانه قدرت باروری نداره راه حل چیه ؟ بانک اسپرم لیام و همسرش به توافق میرسن که ازبانک اسپرم کمک بگیرن و چه اتفاقی میفته که اهدا کننده اسپرم ، زین مالیک باشه ؟!