لویی و هری درحالی که رو به روی زین نشسته بودن و با چشمای گرد به پسری که با بیخیالی دستاشو رو پشتیه مبل انداخته بود و یه پاشو رو پای دیگه اش نگاه میکردن
لو_یعنی داری میگی تو و لیام؟
زین_یعنی دارم میگم ازش خوشم میاد
هری_نههه ..اون استریته زین
زین چشماشو برای هری چرخوند _اما دیشب یه چیز دیگه بهم ثابت شد
لو_چی
زین_هووف بس کنید بیاید بهم پیشنهاد بدید چطوری قافلگیرش کنم ...خودم یه چیزایی تو فکرم هست اما ..
هری_این خیلی سخته ..اصلا نمیتونم باورش کنممم ...لیام ؟ نه ..اون تورو قبول نمیکنه
زین چشماشو ریز کرد و نگاهی با تهدید به هری انداخت_حتی بخاطر اینکه به تو ثابت کنم لیام از تو گی تره ، بهترین خودم و امروز نشون میدم و وقتی جواب مثبتشو گرفتم میزنم تو دهن هر دوتون
لویی ریز ریز خندید_از حرص خوردنت مشخصه که تهش چیه داداش من .. الکی تلاش نکن ..لیام یه پسر داره
لویی لحظه ای سکوت کرد ، بچه! پسر واقعی زین .. لویی دستی تو صورتش کشید و به این فکر کرد کاش اونم مثل هری پاتر چوب جادویی داشت و میزاشت روی مغزش واون تیکه ای که هری بهش واقعیتو گفت از ذهنش بیرون میکشید و خلاص می شد
تا کی میخواست از داداشش ، رفیقش ، هم خونه اش ، واقعیتو پنهان کنه؟
هری_اره زین تازه زن داشته ..میدونی یعنی چی؟ اون با یه دختر ازدواج کرده ..
یهو هری با فکر کردن سردی رابطه های لیام سکوت کرد_خیلی خب .. فکر کنم لیاقت یه شانس و داری
زین از جاش بلند شد و تا کمر خم شد و دستشو سمت هری گرفت
زین_اووه ممنون هری ..منتظر بودم تا تو به من این شانس و بدی
لو_مسخره بازی و تموم کن ..تو باید به یه ارایشگاه لعنتی بری یکم به خودت برسی این چه وضعشه
زین یه ابروشو داد بالا_مگه چمه؟
لو_واسه قرارت باید پرفکت باشی اگه می خوای دل لیام و به دست بیاری
هری کمی فکر کرد ولی به نتیجه ای نرسید ، لیام سایه زین و با تیر میزنه الان چی باعث شده که بخواد با زین بره سر قرار ؟ نکنه .. زک؟ هولی شت
هری از جاش پرید_خب امم ..من برم به کارو زندگیم برسم
لویی ازجاش بلند شد و با لبخند سمت هری رفت و درحالی که بدرقه اش میکرد بوسه ای رو لب هاش گذاشت
هری به ارومی زمزمه کرد_باید جلوی زینو بگیری، لیام بخاطر محافظت از زک وارد این بازی شده
لو_سعی میکنم ، نمیزارم زین بازیچه دست لیام بشه
هری_هعی
YOU ARE READING
little Devil
Fanfictionلیام پین دو سالی هست که متاهله اما متاسفانه قدرت باروری نداره راه حل چیه ؟ بانک اسپرم لیام و همسرش به توافق میرسن که ازبانک اسپرم کمک بگیرن و چه اتفاقی میفته که اهدا کننده اسپرم ، زین مالیک باشه ؟!