با احساس کردن صدای ضربان قلبی که تو خواب و بیداری میشنید چشماشو باز کرد ، با حس نوازشی بین موهاش با لبخند کوچیکی سرشو رو قفسه سینه کمی بالا پایین کرد
زین_بیبی .. بیداری؟
لیام هومی کشید و به ارومی پلک هاشو باز کرد _صبح بخیر
با صدای گرفته ای زمزمه کرد و میخواست از اون حالت عجیبی که بود زودتر خلاص بشه اما به طور خاصی حس نوازش موهاش بهش ارامش میداد و باعث میشد ازجاش تکون نخورهزین_صبح بخیر تدی بر
لیام اخم ریزی کرد و کمی سرشو چرخوند و چونه اش رو قفسه سینه زین قرار داد و زین به پایین نگاه کرد تا چهره خواب الود لیام و ببینه
لیام_تدی بر؟
زین لبخندی زد و دستش و از بین موهاش لیام در اورد و رو کمرش قرار داد_اره .. درست مثل تدی بر ها خوابیده بودی ..
لیام_مگه تا حالا چندتا تدی بر داشتی؟
زین خنده کوتاهی به چهره جدی لیام کرد_نمیدونم .. شاید چندتایی ..
لیام به طور عجیبی احساس بدی بهش دست داد و به طور بچگانه ای لب هاش و اویزون کرد و به صورت قهر سرشو چرخوند وکمی بلند شد
صدای قهقه زین بلند شد و از پشت لیام که در حال بلند شدن از رو تخت بود و گرفت و تو بغل خودش کشید
زین_کجا فرار میکنی ؟
لیام درحالی که پشت به زین تکیه داده بود کمی سرشو چرخوند و به لب های زین که درست کنار گوشش بود خیره شد که زین با شیطنت لب هاش خیس کرد
لیام_فرار نمیکنم .. زک و بایداماده کنم برای مدرسه اش
زین کمی سرشو برد جلو و روی لب های لیام بوسه ای گذاشت و سرشو تو گردن لیام برد و لیام سرشو چرخوند رو شونه زین گذاشت
زین درحالی که بوسه های خیس میزاشت زمزمه میکرد_تنها ..تدی بری ..هستی..که به طور عجیبی ...از پسرشم کیوت تره ..و مال منه ..
لیام لحظه ای چشم هاشو باز کرد و با خودش فکر کرد داره چیکار میکنه ؟ چه اتفاقی داره میفته ؟ چرا از بودن زین لذت می بره .. چرا از احساس مالکیت زین نسبت به خودش خوشش میاد ..
لیام_من تدی بر نیستم
زین هومی کشید و بیخیال گردن قرمز شده لیام شد و زودتر از لیام بلند شد و تی شرتش و از روی زمین برداشت و تنش کرد .. لیام هنوز تو حال و هوای دیگه ای بود که زین با یه دستش دو طرف صورت لیام و فشار داد تا لباش جمع شدن ..
YOU ARE READING
little Devil
Fanfictionلیام پین دو سالی هست که متاهله اما متاسفانه قدرت باروری نداره راه حل چیه ؟ بانک اسپرم لیام و همسرش به توافق میرسن که ازبانک اسپرم کمک بگیرن و چه اتفاقی میفته که اهدا کننده اسپرم ، زین مالیک باشه ؟!