34

1.2K 253 437
                                    

فراری مشکی رنگ برای چند دقیقه ای سرجاش مونده بود وتماشاچیا با او کشیدن اونو بازنده خطاب میکردن

نایل با استرس ناخوناش و میجویید خواست سمت ماشین حرکت کنه که بالاخره فراری خوشگلش ازجاش کنده شد و تو صدم ثانیه محو شد

زین_پیاده شو

لیام_راه بیفت

زین_گفتم پیاده شو .. دیوونه شدی اینجا چیکار میکنی

لیام_فقط راه بیفت وگرنه می بازی

زین_به تو ربطی نداره از ماشین فاکیم پیاده شو مگر اینکه دوس داری بمیری؟

لیام_شاید .. اما تو دوس نداری من بمیرم

زین لحظه ای محو چهره پسر جدی رو به روش شد که با اخم غلیظی به روبه روش نگاخ میکرد، در همون لحظه شان متوجه نبود زین شده بود و براش عجیب بود پس سرعتشو کم کرد و منتظر زین موند چون این یه مسابقه لعنتیه و قرار نیست با نیومدن زین خودشو دلقک مردم کنه

زین_اوکی خودت خواستی

زین نفس عمیقی کشید و نگاهش اول به کمر بند بسته شده لیام انداخت و بعد به جاده رو به روش نگاه کرد و دستش و رو فرمون محکم فشار داد و پاش و رو پدال گاز فشار داد

سرعت زیادی که وارد شده بود باعث شد لیام به عقب پرت بشه و به صندلیش بچسبه هرچند یک لحظه ترسید اما خودش و عادی نشون داد

زین با دیدن ماشین شان نیشخندی زد و پاشو بیشتر رو گاز فشار‌داد و شان متوجه زین شد پس سرعتشو بیشتر کرد ، ماشین شان جلوتر از زین بود اما نه خیلی

زین_اینجا چیکار میکنی؟

زین کنترل ماشین و کاملا داشت و سعی میکرد با لایی هایی که میکشه خودش و به شان برسونه ، لیام لحظه ای مکث کرد و نفس عمیقی کشید ،بدنش از روی هیجان زیاد ادرنالین ترشح کرده بود که باعث می شد هیجان زده بشه

لیام_فاک این خیلی باحاله

زین لحظه ای چشم از رو جاده برنمیداشت چون لحظه ای غافل بشه مساوی با چپ شدنش پس فقط نیشخندی زد هرچند خیلی دوس داشت چهره هیجان زده لیام و ببینه اما الان نه

زین_چه علت فاکی داره که تو ماشین من نشستی؟

لیام_علت؟ اینکه دوست پسرتم..

زین لب پایینشو به دندون گرفت سرعت زیادی که داشت به اندازه کافی قلبش و به تپش مینداخت چه برسه به اینکه لیام هنوزم اونو دوست پسر خودش میدونه

ماشین زین کنار ماشین شان قرار گرفت ، اماگفته بودم اونا به چی معروفن؟ وحشی بودن

شان با نیشخند رو زین فرمون گرفت و ماشینش به ماشین زین کوبیده شد و زین از سوپرایز شدن لحظه ای کنترل ماشین از دستش در رفت

little DevilWhere stories live. Discover now