قبل از اینکه جونگ کوک بتواند به کارآگاه گستاخ رو به رویش حمله کند، تهیونگ محکم بازوی او را گرفت و غرید:
_ اینقدر شلوغ نکن! بیا بیرون!
جونگ کوک به چهره جدی دستیار نگاه کرد و مطیع از اتاق خارج شد.یونگی موهای بهم ریخته اش رو به عقب حالت داد و دوباره سمت مرد بیهوش روی تخت رفت. نگاهی به سر و وضع خونی جیمین انداخت و تصمیم گرفت تا زمانی که پزشک میاد، یکم به مرد خلافکار برسد.
آرام و با ملاحظه، پیراهن آغشته به خونِ جیمین رو از تنش خارج کرد و همراه با پارچه نمدار تمیزی، سرخی روی بدن مرد رو پاک کرد....جونگ کوک، خشمگین روی مبل مخصوص به خودش نشست و با چشم هایی که قابلیت به قتل رساندن داشت، به تهیونگی با خونسردی آب می نوشید، نگاه کرد.
_ اونجوری نگاهم نکن! یونگی میدونه داره چیکار میکنه
_ اگه افعی دستگیر بشه یا بلائی سرش بیاد خونه رو، روی سر جفت تون خراب میکنم!
تهیونگ چشمی چرخاند و قلپی آخر از آب رو نوشید.
_ الکی زرت و پرت نکن.....اون پزشکی که داره میاد یه پیرمرد بازنشسته ست. در ضمن خودیه. هیچ اتفاقی نمی افته
_ زرت-....و پرت؟!
_ از کل حرف هام فقط همین دو کلمه رو فهمیدی؟!
جونگ کوک با ناباوری چند بار پلک زد. بعضی وقت ها، واقعا این مرد عصبی اش میکرد.خانم شارلوت، برادرش رو سمت اتاق راهنمایی کرد. پیرمرد عینک مستطیلی اش رو بالا داد و پرسید:
_ خب مشکل چیه؟
یونگی زودتر از همه لب باز کرد:
_ شکمش زخمی شده....
پیرمرد با دستش یونگی رو کنار زد و رو به بقیه کسانی که توی آن اتاق کوچک بودن گفت:
_ اینجا رو خلوت کنین. فقط یک نفر بمونه
جونگ کوک و یونگی همزمان گفتند:
_ من می مونم
_ من می مونم
دو مرد با خشم به همدیگر نگاه کردند و یونگی گفت:
_ من میمونم. بقیه برید.
_ نه من میمونم!
_ اینجا خونه منه!
_ اینم هم رئیس منه!
_ از اتاقم برو بیرون جیکی!
قبل از اینکه جونگ کوک بتواند مخالفت کند، تهیونگ دستش رو کشید و بار دیگر از اتاق بیرونش آورد.دکتر، آستین های پیراهنش رو بالا داد و به زخم روی شکم جیمین نگاه کرد.
_ کار خوبی کردین که شئ رو از محل بریدگی خارج نکردین.
پیرمرد گفت و سمت کیفش برگشت و توضیح داد:
_ ولی زخمش عمیقه....نیاز به بخیه داره. البته اگه به اندام های داخلی آسیب نرسیده باشه
_ و...اگه رسیده باشه...؟
_ باید به بیمارستان منتقلش کنین.
_ خودتون نمی تونید کاریش کنین؟
یونگی با استرس پرسید و پیرمرد لحظه ای نگاهش رو از وسایل داخل کیفش گرفت و به کارآگاه مضطرب داد:
_ نه مرد جوان. اگه اندام های داخلی آسیب دیده باشه، باید عمل بشه. نمیخواد نگران باشی. به احتمال زیاد اینطور نیست و با بخیه و مراقبت حالش خوب میشه.
یونگی سری تکان داد و دکتر گفت:
_ فقط به کمکت نیاز دارم.
_ هر کاری باشه انجام میدم.
_ خوبه. میخوام خنجر رو خارج کنم. پس باید سریع باشیم تا خونریزی شدید نشه.
_ باشه
در وهله اول، پزشک، با کمک یونگی خنجر رو خارج کرد به وسیله فشار مستقیم، خونریزی رو کنترل کرد.
ناله های ضعیف و بریده جیمین توی اتاق اکو میشد و به گوش بقیه اهل خانه می رسید.
وقتی خونریزی به درستی کنترل شد، پزشک، اطراف زخم رو با پنبه آغشته به محلول ضدعفونیکننده از داخل به خارج تمیز کرد.
تمام این مدت دست کارآگاه بین دست جیمین فشورده میشد و یونگی سعی میکرد با جمله هایی مثل "چیزی نمونده که تموم بشه" ، "یکم دیگه تحمل کن" ، "آفرین همین جوری بمون" و....
به جیمین روحیه دهد و بهش اطمینان بدهد که همه چیز تحت کنترل است.
_ زخم رو همین طور نگه دار
دکتر دستور داد و یونگی بلافاصله، لبه های زخم رو به هم نزدیک کرد. پزشک خیلی سریع سوزن و نخ مخصوص به بخیه رو آماده کرد و گفت:
_ میخوام شروع کنم. حواست بهش باشه
_ باشهفرایند بخیه زدن، همراه درد کشیدن و ناله های جیمین به پایان رسید. و بعد از پانسمان کردن زخمی که به تازگی بخیه خورده بود، پزشک و کارآگاه از اتاق خارج شدند.
با خروج دو مرد، جونگ کوک با نگرانی از روی مبل بلند شد و سمت پیرمرد رفت:
_ خب...حالش چطوره؟
_ تحملش بالاست. زخمش هم به خوبی درمان شده. از الان به بعد همه چیز به مراقب های شما بستگی داره، پس حواستون رو جمع کنین.
اهالی خانه سری تکان دادند و دکتر توصیه هاش رو شروع کرد:
_ محل بخيه شده رو تميز و خشك نگهدارين بايد از زخم طوري مراقبت کنین كه سه روز به زخم آب نخوره.
سه مرد برای اینکه نشان دهند متوجه شدند، سری تکان دادند.
_ مرطوب نگهداشتن زخم باعث باز شدن بخيه و
عفونت موضع میشه. محل بخيه رو روزانه با
استفاده از محلول نرمال سالين (سرم شستشو) ضد
عفوني و بعد از خشك كردن مجدد پانسمان کنین. ولی یادتون باشه قبل از پانسمان مجدد بخيه، اجازه بدین زخم هوا بخوره تا خشك بشه.
سه مرد همزمان جواب دادند:
_ چشم
_ خوبه. از دستكاري زخم خوداري کنین! حواستون باشه محل بخيه شده رو برای كاهش درد و تورم تو سطح بالاتر از قلب نگه دارین. برای اینکار مي تونید از بالش استفاده کنین. متوجه شدین؟
_ بله
_ از اونجایی که ممکنه درد داشته باشه، براش مسکن تجویز میکنم که باید سر ساعت و مرتب اون رو بخوره.
_ خیلی ممنون.
_ یادتون باشه بخيه در حالت عادي كمي قرمز میشه و
ورم میکنه. كمي هم سوزش و خارش داره. چند روز اول كمي ترشح در محل بخيه ديده میشه كه جاي نگراني نداره. ولي اگر بعد از چند روز، ميزان ترشحات كم نشد و يا رنگ اون قرمز روشن به همراه خون بود و يا چركي شد، حتما بهم خبر بدین.
_ چشم دکتر.
_ تا ۱۴روز دیگه برای کشیدن بخیه ها میام. تا اون موقع حسابی مراقبش باشین.
_ حتما. خیلی ممنون.
تهیونگ، مرد رو تا دم در همراهی کرد. جونگ کوک وارد اتاق شد و به جیمینی که روی تخت خوابیده بود نگاه کرد.
_ زودی حالت خوب میشه.....
زیر لب زمزمه کرد و از اتاق خارج شد.༺❈༻
بلو رایتر ایز هیر💙🦋
میدونم این پارت...یکم شبیه مقاله های پزشکی شده..
از اولش قرار نبود اینقدر بحث تخصصی بخیه و اینجور چیزا رو باز کنم ولی به خودم اومدم دیدم کلی راجبش تحقیق کردم و توی پارت جدید نوشتمش🤦♀️
پس اگه حوصله تون سر این پارت سر رفت، متاسفم:")
بابت ووت و نظر های قشنگ تون ممنونم♡با انگشت جلوی خونریزی رو بگیرید🌝👇⭐
YOU ARE READING
Revenge [Yoonmin]~|completed
Fanfiction↴ేخلاصه جیمین در یک قدمی تفنگی که در دستان کارآگاه بود، ایستاد و دست هاش رو بالا آورد. دست های لرزانِ یونگی رو لمس، و با انگشت شَستش، پوست رنگ پریده و سرد کارآگاه رو نوازش کرد. دست های مردش رو کنترل کرد و لوله تفنگ رو، روی پیشانی خودش گذاشت..... مر...