جین:نه نه نههههه نریززز اون نمکهههه
جیمین با وحشت به دسته گلی که به آب داده بود نگاه کرد و لبش رو گاز گرفت.
جین:یااا پارک جیمین فقط یه کار ساده بهت سپردممم،اخه کی به جای شکر توی مواد کیک نمک میریزه؟؟؟؟
جیمین:هیونگ خب نفهمیدم شکر نیستتت
جین:خداااا من موندم با چه عقلی تو رو رئیس اون رستوران کردم
به سمت جیمین اومد و ظرف رو از دستش گرفت و نوشته روش رو نشونش داد.
جین:اینجا چی نوشته؟salt یعنی نمککک،تو که انگلیسیت بهتر از منه
جیمین غرغری کرد و با خستگی ناشی از چند ساعتی که سوکجین اون رو توی آشپزخونه به کار گرفته بود روی صندلی نشست.
جیمین:جین خیلی خستم باور کن دیگه حال ندارم کار کنم
جین نگاهی بهش انداخت و با دیدن چهرش که خستگی ازش میبارید لبخندی زد و نزدیکش شد،
دستش رو روی موهای جیمین کشید و اون ها رو نوازش کرد.جین:باشه بچه،حالا اینقدر مظلوم بازی درنیار برو یکم استراحت کن و اماده شو ممکنه تهیونگ زودتر برسه
جیمین:مرسی هیونگ
و با خوشحالی به خاطر از زیر کار در رفتن به اتاقش رفت.
جین با شنیدن صدای آیفون و دیدن تصویر تهیونگ همراه با باکس سگش که جیمین از قبل گفته بود قرارِ با خودش بیارتش، در رو باز کرد.
تهیونگ با استایل کلاسیک و خاصش وارد شد .
جین به محض دیدنش و دقت بیش تر به چهرش، فکر کرد که اون واقعا مثل مدل هاست و اگه کارش مدلینگ بود، رقیب سرسختی براش به حساب می اومد.با لبخند از تهیونگ استقبال کرد و بطری شرابی که اورده بود رو ازش گرفت.
تهیونگ معذبانه لبخندی زد و گفت:
تهیونگ:سلام سوکجین شی!
جین:سلام تهیونگ شی خوش اومدی بیا تو،ممنون بابت شراب
جین تهیونگ رو به سمت پذیرایی راهنمایی کرد.
تهیونگ میدونست خیلی پولدارن ولی انتظار دیدن چنین خونه ای رو نداشت.روی کاناپه راحتی نشست و باکس یونتان که بیقراری میکرد و به در باکس پنجه میکشید رو کنار پاهاش روی زمین گذاشت.
جین:سگت اذیت شده از باکس بیارش بیرون
تهیونگ:مشکلی نیست؟
جین:نه اصلا،پس جیمین چرا نمیاد!ببخشید الان میرم ببینم کجاست
و زیر لب به خاطر دیر کردنش غر زد.
جیمین:اومدم هیونگگگ،سلام تهیونگ ببخشید دیر کردم یه مشکلی برام پیش اومد
که منظورش از مشکل، لیز خوردنش توی حمام و ضرب دیدن مچ پاش بود،برای همین مجبور شد چند دقیقه ای توی اتاقش بشینه و پاش رو ماساژ بده تا دردش کم تر بشه و بتونه راه بره.
YOU ARE READING
《 𝑷𝒐𝒍𝒂𝒓𝒊𝒔 》
Fanfiction《 پولاریس 》 ⚜️پارک جیمین صاحبِ رستوران معروف پولاریس توی سئول و جئون جونگکوک پسری که بر اثر اتفاقی در گذشته زندگیش دستخوش تغییراتی میشه و اون رو تبدیل به آدم دیگه ای میکنه. چه اتفاقی می افته اگه سرنوشت این دو نفر رو سر راه هم قرار بده؟(در حال آپ) •ک...