《 𝑷𝒐𝒍𝒂𝒓𝒊𝒔 》

Part 27

پارک برخلاف بیش تر مواقع خلوت بود و سکوتش باعث میشد صدای پرنده ها رو بشنون.

جیمین با لبخند به یونتان نگاه میکرد که با هیجان به این طرف و اون طرف میدوید اما به خاطر قلادش نمیتونست خیلی دور بشه.

وقتی تهیونگ از کارها و خرابکاری های یونتان توی پارک سگ ها میگفت به قدری خندید که گریش گرفت،اون سگ واقعا یه گوله ی پشمالوی شیطون بود.

توی پارک عکس های دوتایی زیادی گرفتن و راجع به هر چیز کوچیک و بزرگی صحبت کردن.
از سوتی جیمین که ماه پیش برای چند روز به گل مصنوعی ای که جین به خونه آورده بود آب میداد و از رفتن تهیونگ توی در شیشه ایِ پت شاپ.

بعد از کلی پیاده روی تهیونگ با خستگی ایستاد و تصمیم گرفتن روی نیمکتی بشینن.

چند دقیقه بعد توجه جیمین به توله سگ دوبرمن آشنایی جلب شد،با ندیدن مادر اون توله اخم کم رنگی کرد.

تا یکماه پیش هر موقع که صبح ها برای پیاده روی به پارک می اومد سگ دوبرمنی همراهیش میکرد و جیمین هر از گاهی براش خوراکی میبرد تا اینکه آخرین بار اون سگ رو به همراه این توله دید و فهمید بچشه.

لبخندی به اون توله زد،اون سعی میکرد به یونتان نزدیک و باهاش دوست بشه تا با هم بازی کنن اما یونتان پشت سر هم بهش پارس میکرد.

تهیونگ:امروز روز خوبی بود

جیمین:آره خوب و خسته کننده،واقعا حال ندارم فردا بیام پولاریس باید به هوسوک زنگ بزنم اون بره

تهیونگ با یادآوری خیانت جانگ اخمی کرد که باعث تعجب جیمین شد.

جیمین:ته؟چرا اخم کردی؟

تهیونگ:هیچی،همینجوری بود

جیمین:تا اسم هوسوک رو آوردم اینجوری شدی! اتفاقی افتاده؟

تهیونگ:نه ...

تهیونگ نمی خواست مسئله یونگی رو بهش بگه اما از طرفی هم اونقدر اعصابش رو خورد بود که دیگه نمیتونست تحمل کنه.

جیمین هم دوست مورد اعتمادش بود و هم به خاطر داییش با همجنسگرا ها مشکلی نداشت،بهترین فکر این بود که غیر مستقیم ازش کمک بگیره و باهاش مشورت کنه.

تهیونگ:جیمینی اگه یه شخصی به فردی که تو دوستش داری خیانت کنه،تو چیکار میکنی که حالش بهتر بشه؟

جیمین توی فکر فرو رفت و به تهیونگ که مثل پسر بچه ای که توپ مورد علاقش رو نخریدن بهش نگاه میکرد، زل زد.

جیمین:خیانت؟...چیشد یکدفعه ای این سئوال رو پرسیدی؟مربوط به هوسوک و یونگی هیونگه؟

تهیونگ چشم هاش گرد شد،نکنه جیمین میدونست اون ها توی رابطه ان؟نکنه جانگ هوسوک بهش گفته بود؟