Part 61

452 153 29
                                    

•شرط آپ پارت بعد:ووت پارت های 60 و 61 باید+160 باشه.
اول ووت بده لابلی🥰

با پوزخند اطلاعاتی که دستیارش پیدا کرده بود و توضیحات مورد نظرش رو برای وکیلش ایمیل کرد.
قصد داشت آتیشی به پا کنه که صد درصد پارک جیمین رو نابود کنه و کاری میکرد تا دیگه هرگز جرئت نکنه جلوی پارک جیهون بزرگ به ایسته،چه خودش و چه خاطرخواه هاش!

اژ اتاق کارش خارج شد و سویون رو دید که پشت میز غذاخوری منتظرش نشسته.

سویون:یوبو امروز غذای مورد علاقت رو داریم

جیهون چشم هاش رو توی حدقه چرخوند و پوزخندی نثار همسر احمق همیشه خوشحالش کرد.

جیهون:نمیخورم...

و از کنارش رد شد.

سویون:اما...صبح گفتی ناهار رو با هم میخوریم! ... میدونی چند وقته کنار هم سر یه میز غذا نخوردیم؟
چرا برای من وقت نمیذاری؟کل زندگیت شده شرکت، پس کِی می خوای...

جیهون:ساکت شو حوصلت رو ندارم

و رفت.
سویون سرش رو بالا گرفت تا اشک های حلقه زده توی چشمش پایین نچکه.بغضش رو قورت داد از این رفتار های جیهون خسته شده بود.
فریاد بلندی زد و با دست شمعدان بزرگ روی میز رو برداشت و محکم به سمت دیوار پرت کرد.

اخیرا جیهون همیشه شرکت بود و کم به خونه می اومد حتی به خوبی یادش بود که سه روز پیش لکه ی صورتی رنگ مثل جای رژ لب گوشه ی یقه ی لباس جیهون دید.
همه ی اینا به شک توی دلش دامن میزدن،دلش می خواست همه ی این ها یه سوتفاهم احمقانه باشه.

به اتاق کار جیهون رفت با دیدن قفل بودن در پوزخندی زد،جیهون حتی به خودش هم اعتماد نمیکرد چه برسه به همسرش و اطرافیانش.

کلید یدک اتاق رو اورد و در رو باز کرد.
با بررسی قفسه ها و کتاب خونه شروع کرد با پیدا نکردن چیزی دستی به پیشونیش کشید.

کشو های میز کار رو یکی یکی دید اما باز هم چیزی پیدا نکرد تا اینکه به کشوی آخر رسید.توی اون کشو فقط چند خودکار و روانویس بود اما وزن کشو خیلی سنگین تر از وجود داشتن چند تا خودکار توی اون بود!

سویون با شَک به اون کشو نگاه کرد و با دست هاش سطح کف رو فشار داد، کاملا متوجه شد فضای مخفی ای اون زیره و این خودکار ها برای ظاهر سازی بودن.موقعی که لبه ی انتهای کشو رو فشار داد مثل اهرم کوچیکی عمل کرد و کفه بالا اومد.

با احتیاط کفه و خودکار ها رو برداشت و روی زمین گذاشت.از تعجب نمیدونست چی بگه سه تا گوشی دو فلش و چند عکس از دختر های برهنه توی آغوش همسرش و چند جعبه کوچک که متعلق به انگشتر بود.

از چیزی که میدید حالش به هم میخورد همه ی اون دختر ها خیلی جوون بودن و تقریبا زیر بیست سال. باورش نمیشد عاشق چنین آدم کثیف و مریضی شده بود! اونقدر این مسئله حالش رو بد کرده بود که خیانت جیهون بهش دربرابرش هیچ بود.

《 𝑷𝒐𝒍𝒂𝒓𝒊𝒔 》Where stories live. Discover now