Part 37

614 178 49
                                    

•شرط آپ پارت بعدی:ووت های پارت 36 و 37
باید +95 باشه.

دقایقی بعد با قول دادن به جونگکوک بابت اینکه دیگه عصبانی نیست و قرار نیست بلایی سر یونگی بیاره از اتاق به نشیمن رفتن.

تهیونگ روی مبل تک نفره و یونگی هم روی کاناپه چند نفره در حالی که تکه یخ نسبتاً بزرگی روی صورتش گذاشته بود نشسته بودن و حرفی نمیزدن.

یونگی با دیدن جیمین نگاهش رو به پایین دوخت.
مشت هایی که خورده بود حقش بود و از طرفی هم برای تهیونگ خوش حال بود که دوست خوبی داره که به فکرشه.

جیمین:اهم...معذرت می خوام یونگی شی

یونگی نیم نگاهی به تهیونگ و بعد به جیمین کرد.

یونگی:مشکلی نیست،حقم بود...من...من از قصد اون کار رو نکردم...واقعا معذ...

جیمین:اونی که باید ازش معذرت بخوای من نیستم!تهیونگه

یونگی:تهیونگ...

تهیونگ:الان نه هیونگ... الان نمیخوام... دربارش حرف بزنیم

یونگی:باشه...پس من برم

تهیونگ:باشه بدرقت میکنم

جیمین به جونگکوک که معلوم بود توی فکرِ زل زد.

جیمین:کوک؟خوبی؟پوستت نمیسوزه؟

جونگکوک تعجب کرد.توی اون وضعیت خودش دستش رو کامل از یاد برده بود اما جیمین یادش بود!
حس خوب و شیرینی نسبت به نگرانیِ جیمین توی وجودش احساس کرد.

جونگکوک:نه نمیسوزه

تهیونگ برگشت و روی کاناپه نشست و سرش رو بین دست هاش گرفت.وضعیت بدی بود!
هیچکس نمیدونست چی بگه.

جونگکوک سعی میکرد با تهیونگ چشم توی چشم نشه،در کمال تعجب برای اون ناراحت بود.

تهیونگ هم خجالت زده بابت اینکه جونگکوک قضیه بوسه اش با یونگی رو فهمیده بهش نگاه نمیکرد.

تهیونگ:من میرم یکم بخوابم...سرم درد میکنه،
شما راحت باشید

جیمین:قرص بخور و بخواب

تهیونگ سری تکون داد و خواست بره که با حرف جونگکوک سر جاش ایستاد.

جونگکوک:تهیونگ اگه چیزی نیاز داری... یا نمیدونم کاری از دست من بر میاد بهم بگو!

تهیونگ لبخند تلخی زد و آروم ممنونمی گفت،انتظار این حرف رو از اون پسر غد و یک دنده که همش با هم دعوا و کلکل میکردن نداشت...

فردا صبح جیمین به پولاریس رفت و جونگکوک و تهیونگ رو به هم دیگه سپرد.
حس مادری رو داشت که دوقولو های شر و شیطونش رو توی خونه تنها گذاشته بود.

امیدوار بود بلایی سر هم نیارن،سری از روی تاسف تکون داد.باید امروز به قضیه ی کیم هه را هم رسیدگی میکرد.

《 𝑷𝒐𝒍𝒂𝒓𝒊𝒔 》Where stories live. Discover now