•شرط آپ پارت بعد: ووت پارت های 49 و 50
باید +145 باشه.آهنگ:My time از Jungkook (توی چنل تلگرام گذاشته شد)
نیم ساعتی از رفتن جونگکوک میگذشت و جیمین و دایون مشغول دیدن درامایی بودن.
جیمین چند بار عطسه کرد و هر بار نگاه دایون رو روی خودش حس میکرد.کاش نیومده بود،حسابی احساس خجالت میکرد.سرش رو پایین انداخت.دایون به آشپزخونه رفت و چند دقیقه بعد برگشت و ماگی که بخار ازش بلند میشد به جیمین داد.
دایون:جیمین این دمنوش رو بخور کمک میکنه زودتر خوب شی
جیمین متعجب به دایون که کنارش نشست و با لبخند بهش نگاه میکرد زل زد.
جیمین:م...ممنونم
دایون:این دمنوش برای سرماخوردگی خیلی خوبه
جیمین کمی از دمنوش نوشید و از گرما و شیرینی ملایمش چشم هاش رو بست.
دایون:فقط امیدوارم خیلی شیرین نشده باشه،جونگکوک از بچگی هر موقع سرما میخورد این دمنشون رو درست میکردم باعث میشد زود خوب بشه.
البته خیلی اذیت میکرد تا راضی بشه اون رو بخوره. همیشه غر میزد که تلخِ پس منم شیرینش میکردم.جیمین با تصور بچگی جونگکوک و لجبازی کردنش خندید.
جیمین:شیرینیش برای من کافیه
دایون تلویزیون رو خاموش کرد و گفت
دایون:از حرف ها و تعریف های جونگکوک و نامجون متوجه شدم خیلی به جونگکوک کمک کردی و باعث شدی حالش بهتر بشه...ازت ممنونم
دوسال اخیر برای هم برای جونگکوک و هم برای ما سال های سختی بودن البته برای اون خیلی سخت تر گذشتجیمین حس کرد دایون نمیخواد مستقیم به اتفاقی که برای جونگکوک افتاده بود اشاره کنه، حتما فکر میکرد جیمین اطلاعی از اون ماجرا نداره.
جیمین:خوشحالم که باعث شدم حالش بهتر بشه اون پسر خوبیه... برام تعریف کرد چه اتفاقی افتاده بوده
دایون:اوه!برات تعریف کرده؟! انتظارش رو نداشتم!معلومه جونگکوک بهت خیلی اعتماد داره چون این دوسال با کسی حرف نمیزد و به خاطر افسردگیش خیلی گوشه گیر شده بود.
دایون اشکی که در حال چکیدن از چشمش بود رو پاک کرد و ادامه داد
دایون:هر موقع حال بد جونگکوک رو میدیدم همه ی امیدم نسبت به خوب شدنش از بین میرفت.
با اینکه من و نامجون همه ی تلاشمون رو میکردیم اما تاثیری نداشت.همیشه با خودم فکر میکنم کاش به آمریکا نرفته بودیم... همه ی اینا تقصیر تصمیم من بودنگاهی به جیمین که منتظر شنیدن ادامه ی حرفش بود انداخت.
دایون:هر چند چاره ای نداشتم...خودم هم دلم نمی خواست نامجون رو پیش اون عوضی آب زیرکاه تنها بذارم.منظورم پدرشونِ، همسرم قبلیم!...
YOU ARE READING
《 𝑷𝒐𝒍𝒂𝒓𝒊𝒔 》
Fanfiction《 پولاریس 》 ⚜️پارک جیمین صاحبِ رستوران معروف پولاریس توی سئول و جئون جونگکوک پسری که بر اثر اتفاقی در گذشته زندگیش دستخوش تغییراتی میشه و اون رو تبدیل به آدم دیگه ای میکنه. چه اتفاقی می افته اگه سرنوشت این دو نفر رو سر راه هم قرار بده؟(در حال آپ) •ک...