part 32

596 150 28
                                    

•شرط آپ پارت بعدی:ووت پارت های 31 و 32 باید +70 باشه.

آهنگ: Lonely از Justin Bieber

جیمین با شنیدن چیزی که اتفاق افتاده بود با ناراحتی به تهیونگ نگاه کرد.
خودش رو جلو تر کشید و بغلش کرد و اون هم محکم جیمین رو بغل کرد.

جیمین:متاسفم...

تهیونگ چیزی نگفت و فقط سعی کرد آرامشش رو بدست بیاره،بدنش خسته بود و به خاطر تب انرژیش رو از دست داده بود.

تهیونگ:خیلی ناراحتم...

جیمین حرفی برای گفتن نداشت،درواقع نمیدونست باید چی بگه که حال تهیونگ بهتر بشه.

جیمین:فعلا سعی کن بهش فکر نکنی تا حالت بهتر بشه،بعدا با هم دربارش فکر میکنیم

تهیونگ:باشه...ممنون

و هر دو کنار هم از خستگی خوابشون برد.

فردا صبح جیمین صبحانه ای همراه چند قرص برای تهیونگ برد و بهش اصرار کرد که اون روز خونه ی جیمین بمونه اما تهیونگ به خاطر اینکه یونتان خونه تنهاست اون رو رد کرد.

جیمین هم برای اینکه تهیونگ نیاز به مراقبت داشت تصمیم گرفت بره و خونه ی اون بمونه...
_

یونگی صدای آلارم رو مخش رو با کلافگی خاموش کرد و چشم هاش رو باز کرد.

دیشب به قدری نوشیده بود که کنترلش رو از دست داده بود و وقتی به خونه برگشت مستقیم روی تختش افتاد و خوابید.

با صدای قار و قور شکمش به سختی از روی تخت بلند و به آشپزخونه رفت،هولی هم با مظلومیت دنبالش اومد و پارس آرومی کرد.

یونگی با دیدنش احساس عذاب وجدان گرفت،روی دو زانوش نشست و سرش رو نوازش کرد.

یونگی:ببخشید پسر،میبخشیم نه؟میدونم صاحب بدیم ولی قول میدم صاحب خوبی بشم،باشه؟

هولی پارسی کرد و یونگی هم لبخندی زد.
غذا و آب روی توی ظرف اون ریخت و رفت تا توی یخچال چیزی برای خوردن خودش پیدا کنه.

همزمان قهوه ساز رو هم روشن کرد و منتظر آماده شدن قهوه اش شد.

قلوپی از قهوه اش خورد و ماگ به دست به اتاقش برگشت.نگاهش به قاب عکسی که از دیوار آویزون بود افتاد.

قاب عکسی که خودش به همراه تهیونگ و مادربزرگشون جلوی درخت سیبی ایستاده بودن.

قلوپ دیگه ای خورد اما با یاد آوری ناگهانی دیشب یکدفعه تمام قهوه از دهنش بیرون پاشید.

یونگی:فاک،فاککک!چه غلطی کردم دیشب؟!

با هول گوشیش رو برداشت تا با تهیونگ تماس بگیره،باید براش توضیح میداد که اشتباه کرده و قصد بدی از اون کار نداشته.

《 𝑷𝒐𝒍𝒂𝒓𝒊𝒔 》Où les histoires vivent. Découvrez maintenant