Part 28

560 155 26
                                    

از پشت به جونگکوک که مشغول سرخ کردن چیزی بود نزدیک شد.
سرش رو جوری جلو برد که بین گردن و شونه ی جونگکوک قرار گرفت.

جیمین:سلام سرآشپز!

جونگکوک با شنیدن ناگهانی صدای جیمین هول کرده به عقب برگشت و با صورت جیمین که توی چند سانتی صورتش قرار گرفته بود مواجه شد.

جونگکوک:جیمین!ترسیدم!

جیمین:ساری،خوبی؟

جونگکوک:خوبم

جیمین لبخند ملایمی زد.

جیمین:نامجون هیونگ گفت منتظرم بودی!

جونگکوک:آ...آره

جیمین:ببخشید دیر اومدم،داری چی درست میکنی با دست های جادوییت

جونگکوک در ثانیه ناراحتیش بابت دیر کردن جیمین رو فراموش کرد و با خوش اخلاقی گفت

جونگکوک:استیک طعم دار شده با شراب قرمز با مارچوبه گریل شده

جیمین نفس عمیقی از بوی خوبی که توی آشپزخونه پیچیده بود کشید.

جیمین:واو عالیه!کمک نمیخوای؟

جین که وارد آشپزخونه شده بود گفت

جین:جیمینا بهتره تو کمک نکنی،هیچکس دلش نمیخواد کارش به بیمارستان کشیده بشه

جیمین اخم ساختگی ای کرد و گفت

جیمین:آیش،من خیلی هم کارم خوبه...مگه نه جونگکوکی؟

جونگکوک با لبخندی سرش رو به نشونه ی تایید تکون داد.

جیمین:ببین هیونگ! بهترین سرآشپز دنیا من رو تایید کرد

جین:یااا تا دیروز که من بهترین سرآشپز دنیا بودم!چیشد یهو؟!
اگه دیگه برات وافل مخصوص درست کردم...

جونگکوک نگاهی به چهره ی جیمین که در آن واحد از خندون به گرفته تبدیل شد کرد.

اون پسر برخلاف چهره ی جدیش توی رستوران، پیش افراد خانواده و دوست هاش واقعا کیوت و شیرین بود و باعث میشد همیشه قلب جونگکوک رو به تپش بندازه.

جونگکوک دوتا دستش رو دو طرف شونه ی جیمین گذاشت و گفت

جونگکوک:نگران نباش خودم خوشمزه ترینش رو برات درست میکنم

جین چشم هاش رو باریک و بهشون نگاه کرد.

جین:من برم پیش نامی،هر موقع شام آماده شد و یا کمک خواستید صدام بزنید

جونگکوک:نیازی نیست

جیمین:باشه ممنون هیونگ

جین از آشپزخونه خارج شد و نامجون رو دید که مشغول پاک کردن برگ های گیاه بونسای اش بود.
سری به نشونه تاسف تکون داد و صداش کرد.

《 𝑷𝒐𝒍𝒂𝒓𝒊𝒔 》Where stories live. Discover now