از پشت به جونگکوک که مشغول سرخ کردن چیزی بود نزدیک شد.
سرش رو جوری جلو برد که بین گردن و شونه ی جونگکوک قرار گرفت.جیمین:سلام سرآشپز!
جونگکوک با شنیدن ناگهانی صدای جیمین هول کرده به عقب برگشت و با صورت جیمین که توی چند سانتی صورتش قرار گرفته بود مواجه شد.
جونگکوک:جیمین!ترسیدم!
جیمین:ساری،خوبی؟
جونگکوک:خوبم
جیمین لبخند ملایمی زد.
جیمین:نامجون هیونگ گفت منتظرم بودی!
جونگکوک:آ...آره
جیمین:ببخشید دیر اومدم،داری چی درست میکنی با دست های جادوییت
جونگکوک در ثانیه ناراحتیش بابت دیر کردن جیمین رو فراموش کرد و با خوش اخلاقی گفت
جونگکوک:استیک طعم دار شده با شراب قرمز با مارچوبه گریل شده
جیمین نفس عمیقی از بوی خوبی که توی آشپزخونه پیچیده بود کشید.
جیمین:واو عالیه!کمک نمیخوای؟
جین که وارد آشپزخونه شده بود گفت
جین:جیمینا بهتره تو کمک نکنی،هیچکس دلش نمیخواد کارش به بیمارستان کشیده بشه
جیمین اخم ساختگی ای کرد و گفت
جیمین:آیش،من خیلی هم کارم خوبه...مگه نه جونگکوکی؟
جونگکوک با لبخندی سرش رو به نشونه ی تایید تکون داد.
جیمین:ببین هیونگ! بهترین سرآشپز دنیا من رو تایید کرد
جین:یااا تا دیروز که من بهترین سرآشپز دنیا بودم!چیشد یهو؟!
اگه دیگه برات وافل مخصوص درست کردم...جونگکوک نگاهی به چهره ی جیمین که در آن واحد از خندون به گرفته تبدیل شد کرد.
اون پسر برخلاف چهره ی جدیش توی رستوران، پیش افراد خانواده و دوست هاش واقعا کیوت و شیرین بود و باعث میشد همیشه قلب جونگکوک رو به تپش بندازه.
جونگکوک دوتا دستش رو دو طرف شونه ی جیمین گذاشت و گفت
جونگکوک:نگران نباش خودم خوشمزه ترینش رو برات درست میکنم
جین چشم هاش رو باریک و بهشون نگاه کرد.
جین:من برم پیش نامی،هر موقع شام آماده شد و یا کمک خواستید صدام بزنید
جونگکوک:نیازی نیست
جیمین:باشه ممنون هیونگ
جین از آشپزخونه خارج شد و نامجون رو دید که مشغول پاک کردن برگ های گیاه بونسای اش بود.
سری به نشونه تاسف تکون داد و صداش کرد.
YOU ARE READING
《 𝑷𝒐𝒍𝒂𝒓𝒊𝒔 》
Fanfiction《 پولاریس 》 ⚜️پارک جیمین صاحبِ رستوران معروف پولاریس توی سئول و جئون جونگکوک پسری که بر اثر اتفاقی در گذشته زندگیش دستخوش تغییراتی میشه و اون رو تبدیل به آدم دیگه ای میکنه. چه اتفاقی می افته اگه سرنوشت این دو نفر رو سر راه هم قرار بده؟(در حال آپ) •ک...