"سوکجییننن خونه اییی؟؟؟"
جین در حالی که مشغول خورد کردن پیاز ها بود با چاقوی توی دستش از اشپزخونه خارج شد و با اخم گفت
"یااااا صدبار بهت گفتم منو اینجوری صدا نکن!مگه من هم سن توام؟"
پسر با سرخوشی به هیونگ خوش چهرش نگاه کرد و به سمتش رفت.
"حرص نخور هیونگ برای پوستت بده،زشت میشی بعد دوست پسرت ولت میکنه"
جین چاقو رو به سمتش گرفت و تهدیدوارانه گفت
"یا تو خیلی پررو شدییی!"
جیمین با انگشتش سر چاقو رو به طرف دیگه ای گرفت.
"هیونگ داری کم کم خطرناک میشی،من خیلی گرسنمه داری چی درست میکنی؟"
جین به اشپزخونه برگشت و با صدای بلند گفت
"مگه رستوران نبودی؟چیزی نخوردی؟"
جیمین هم به آشپزخونه رفت و بطری آبی برداشت تا تشنگیش رو رفع کنه .
"نه نرفتم،توی مرکز سرمون شلوغ بود دوتا مدرسه رو اورده بودن"
جین سری تکون داد
"فردا حتما برو هوبی گناه داره مدیریت اونجا به تنهایی سخته،چند روزِ که نرفتی"
جیمین با چهره ای درمونده گفت
"جین هیونگ وقتی من دست تنها بودم این حرفا رو نمیزدی که مدیریت سخته،یه دفعه ای برای هوسوک هیونگ نظرت عوض شد؟"
جین بشقاب هارو روی میز گذاشت و ظرف سالاد رو به جیمین داد.
"غر نزن بچه،اون داوطلبانه قبول کرد بهت کمک کنه درحالی که چیزی از مدیریت اونجا نمیدونه،یااا فکرشم نکن بذارم با دستای نشسته بخوریش!"
و با عصبانیت به جیمین که میخواست زیتون روی سالاد رو برداره و بخوره اشاره کرد.
"این کارش داوطلبانه محسوب نمیشه،فقط برای اینکه این چند وقت بیکار نباشه قبول کرد"
جین چشم هاش رو توی حدقه چرخوند.
"حالا هر چی!برو لباستو عوض کن و زود بیا"
جیمین با خستگی به طبقه بالا رفت،کم کم داشت از اینکه خونه ای به این بزرگی خریده بودن پشیمون میشد،هر دفعه با خستگی مجبور بود از کلی پله بالا بره تا به طبقه بالا و اتاقش برسه.
در اتاقش رو باز کرد و با دیدن تابلوهای منظومه شمسی و تابلوی ماه بزرگش لبخند دندون نمایی زد.
عاشق اتاقش بود،اتاقی که محرم راز ها و دردها و شادی هاش بود.با شنیدن صدای اعتراض شکمش به خاطر گرسنگی بیخیال مرور هزارباره ی دکور اتاقش شد و لباس هاش رو عوض و به اشپزخونه برگشت.
جین به جیمین که با ولع مشغول خوردن جاجانگمیونش بود نگاه کرد،از اینکه اون پسر رو کنار خودش داشت خوش حال بود،اون بهش امید دوباره برای زندگی میداد و باعث میشد برای داشتن یک زندگی خوب و محافظت ازش تلاش کنه.
YOU ARE READING
《 𝑷𝒐𝒍𝒂𝒓𝒊𝒔 》
Fanfiction《 پولاریس 》 ⚜️پارک جیمین صاحبِ رستوران معروف پولاریس توی سئول و جئون جونگکوک پسری که بر اثر اتفاقی در گذشته زندگیش دستخوش تغییراتی میشه و اون رو تبدیل به آدم دیگه ای میکنه. چه اتفاقی می افته اگه سرنوشت این دو نفر رو سر راه هم قرار بده؟(در حال آپ) •ک...