《 𝑷𝒐𝒍𝒂𝒓𝒊𝒔 》

Part 6

تهیونگ:دایی؟

جیمین با خنده گفت

جیمین:اره،خیلی تعجب کردی؟

تهیونگ:آ..آره یه جورایی خب هیونگ خیلی جوون به نظر میرسه

جین:مرسی تهیونگ،جیمین یاد بگیر

جیمین سوالی به سوکجین نگاه کرد

جیمین:چیو یاد بگیرم؟!

جین:احترام به بزرگ تر رو

جیمین پشت چشمی نازک کرد و کیمچی خیارش رو خورد.
دقایقی بعد همه در حال خوردن کیک شکلاتی با قهوه هاشون بودن که گوشی تهیونگ زنگ خورد.

تهیونگ بعد از پایان تماسش به جیمین گفت که باید فردا به دگو بره چون مادربزرگش برای فروش یکی از زمین هاشون به مشکل برخورده و به کمکش نیاز داره.

جیمین مرخصیش رو قبول کرد.با دیدن یونتان به تهیونگ گفت

جیمین:تهیونگ تانی رو بذار اینجا باشه من فردا جایی نمیرم و مواظبشم

تهیونگ:آخه...نمیخوام مزاحمت باشه،خیلی شیطونه خرابکاری زیاد میکنه

جیمین:نگران نباش مزاحمم نیست،یونتان پسر خوبیه

تهیونگ نگاه خجالت زده ای به جین کرد و اون هم با لبخند گفت

جین:آره مشکلی نیست،بذار همینجا بمونه،من عاشق سگ هام.

تهیونگ:باشه ممنون فقط وسایلش رو فردا قبل از رفتنم میارم

آخرای شب تهیونگ با شادی ای که خیلی وقت بود تجربه نکرده بود خونه جیمین رو ترک کرد.

فردا صبح وسایل یونتان رو به جیمین داد و سئول رو به مقصد دگو ترک کرد.

جیمین برای انجام کارهاش نیازی برای خروج از خونه نداشت ولی حجمشون خیلی زیاد بود و باعث شد تمام مدت سرش با لپ تاپش گرم باشه.
هر از گاهی با یونتان بازی میکرد و از باقی مونده کیک دیشب میخورد.

با دیدن شماره جین چنگالش رو کنار گذاشت و با دهان پر جواب داد.

جین:مینی؟

جیمین:س...لام..هیون..گ...یکم...صبر..ک..ن

جین:هان؟خوبی؟چته؟

جیمین کیک رو قورت داد و گفت

جیمین:ببخشید داشتم کیک می خوردم دهنم پر بود،خوبی؟خسته نباشی

جین:خوبم فقط خستم،جیمین یادته گفتم قرارِ با یکی از برندای خیلی مهم ژاپنی قرار داد ببندیم؟

جیمین سعی کرد حرف سوکجین رو به یاد بیاره اما چیزی یادش نیومد و لبش رو گاز گرفت.

معمولا حرفای جین که در ارتباط با کارش بود رو درست گوش نمیداد و جدی نمیگرفت که البته بیش تر وقت ها جین به خاطر این کارش حسابی بهش غر میزد جوری که سردرد میگرفت.