Part 10

628 164 14
                                    

تهیونگ انتظار نداشت آقای جانگ رو اونجا ببینه،جانگ هوسوک مدیر موقت رستوران!

هوسوک یونگی رو از کجا میشناخت؟
با به یاد آوردن اینکه یونگی هم هر ازگاهی اونجا میاد و پیانو میزنه،نفس عمیقی کشید.

حتما اونجا باهم آشنا شدن.ولی باز هم ذهنش دلیلی برای حضور هوسوک توی استودیو پیدا نمیکرد.

نگاهی به یونگی هیونگش که اونطرف تر ایستاده بود انداخت.
در کمال تعجب چهره همیشه سفیدش قرمزتر به نظر میرسید،یکدفعه نگاهش روی لب هاش زوم شد.

اشتباه میدید یا واقعا لب هاش متورم بودن؟سرش رو نامحسوس تکون داد تا فکر های پوچ و آزار دهندش دست از سرش بردارن.

تهیونگ:سلام جانگ هوسوک شی!

هوسوک:سلام تهیونگ شی!چطوری؟

تهیونگ:خوبم شما چطورید؟

تهیونگ واقعا می خواست بدونِ اونجا چیکار میکنه اما بی ادبی بود اگه میپرسید.

یونگی:هوسوک دیرت شده بود دیگه؟مگه نباید بری سالن؟

تهیونگ سوالی به یونگی که تند و پشت سر هم حرف میزد نگاه میکرد.قضیه سالن چی بود؟

هوسوک نگاهی به یونگی هول شده انداخت و سری تکون داد.

هوسوک:آره دیگه باید برم،فکر کنم کارگر ها هم رسیدن

و به سمت در رفت،تهیونگ که توی اون مدت روی کاناپه نشسته بود به رفتنشون نگاه کرد.

چرا انگار هیونگش استرس داشت و می خواست هوسوک زود تر بره؟

یونگی بعد از پنج دقیقه که تهیونگ هنوز نفهمیده بود چرا اینقدر طول کشید برگشت.

تهیونگ تعارف رو کنار گذاشت و گفت

تهیونگ:هیونگ،هوسوک شی اینجا چیکار داشت؟کِی با هم آشنا شدید؟

یونگی متعجب از سوال های تهیونگ،روی صندلیش نشست،نکنه رفتاری کرده بودن که تهیونگ شک کنه؟
یعنی چیزی فهمیده بود؟ نامحسوس به شلوارش نگاه کرد با ندیدن برجستگی ای به خاطر کارشون قبل از اومدن تهیونگ، با خیال راحت جواب داد

یونگی:از پیانو زدنم توی پولاریس خوشش اومده بود،وقتی بهش گفتم پرودیوسرم تعجب کرد و گفت دوست داره استودیوم رو ببینه،منم دعوتش کردم

تهیونگ از حرف یونگی تعجب کرد،استودیویی که یونگی به زور کسی رو بهش راه می داد رو به هوسوک نشون داده بود؟اونم فقط چون خوشش اومده و گفته دوست داره ببینه؟

خیلی عجیب بود،یونگی خیلی غیر عادی رفتار میکرد!

تهیونگ:آهان،فکر میکردم دوست نداری غریبه ها به استودیوت بیان

یونگی لحظه ای حواسش پرت شد و گفت

یونگی:هوسوک غریبه نیست!

تهیونگ:چی؟!

《 𝑷𝒐𝒍𝒂𝒓𝒊𝒔 》Where stories live. Discover now