Part 11

599 150 11
                                    

چند ساعت بعد پسر کوچیک تر دست به سینه روبه روی پسر مو فرفری نشسته بود و با اخم به جیمینی نگاه میکرد که مشغول تنظیم دستگاه مخصوص اون اتاقک(1) بود.

بلاخره بعد از چند دقیقه با خاموش شدن چراغ های اتاقک و روشن شدن سقف جیمین با خوشحالی کنار جونگکوک نشست و آروم جوری که صداش مزاحم بقیه افراد توی اتاقک نشه گفت

جیمین:تاحالا توی لس آنجلس به مرکز های ستاره شناسی رفتی؟

جونگکوک به خاطر صدای بلندی که پخش میشد و در حال توضیح چگونگی بوجود اومدن کهکشان ها و توضیحاتی درباره انفجار بیگ بنگ بود ،صدای جیمین رو درست نشنید

جونگکوک:چی؟جیمین صدات رو نمیشنوم

جیمین به گوش جونگکوک نزدیک شد و پچ پچ وار سوالش رو تکرار کرد. جونگکوک از اون نزدیکی لرزی کرد و با متوجه شدن سوالش جواب داد

جونگکوک:نه نرفتم تاحالا،خیلی علاقمند نیستم

جیمین:طوری نیست مطمئنم امروز علاقمند میشی!این اتاقک آسمون و ستاره ها و چیزای دیگه رو روی سقفش نمایش و توضیح میده،با دقت ببین!

خندید و ادامه داد

جیمین:بعدا ازت سوال میپرسم!

جونگکوک با زور لبخندی زد،عجب بدبختی ای!

ناچار سری تکون داد و سعی کرد نسبت به نگاه های خیره و هر از گاهی ای که تهیونگ بهشون مینداخت بیخیال باشه.

توضیحات حوصله سر بر بود و کم کم نزدیک بود خوابش ببره. نگاهی به جیمین کرد که مشغول کار با گوشیش بود و انگار چیزی تایپ میکرد.

نامحسوس خودش رو بهش نزدیک کرد تا ببینه داره چه کاری میکنه،به نظرش حتی پیام دادن های جیمین هم از توضیحات مسخره درباره ستاره ها جالب تر بود.

جیمین با شنیدن صدای نفس های جونگکوک در کنارش برگشت و با صورتش که بهش نزدیک بود مواجه شد.

جیمین:چیزی شده؟

جونگکوک به روی خودش نیاورد که مشغول فضولی بود.

جونگکوک:نه،فکر میکردم کار با گوشی اینجا ممنوعه

جیمین:ممنوع نیست ولی بهتره باهاش کار نکنیم

جونگکوک:پس تو...؟

جیمین:تهیونگ داره پیام میده و درباره توضیحا سوال میپرسه فکر کنم خیلی خوشش اومده بر عکس تو،حوصلت سر رفته نه؟

جونگکوک به خاطر اینکه تهیونگ به اون توضیحات گوش میداد و سوال میپرسید لجش گرفت.

قبلا آدم خیلی رقابت طلبی بود و اصلا حاضر نبود کم بیاره مخصوصا از کسی که بدش می اومد...

خیلی وقت بود که این حس توی وجودش خاموش شده بود اما حالا انگار اون روحیه دوباره داشت جون میگرفت.

《 𝑷𝒐𝒍𝒂𝒓𝒊𝒔 》Where stories live. Discover now