Part 43

607 168 17
                                    

آهنگ:into your arms از Ava max

با خوردن نور توی چشمش به سختی اون ها رو باز کرد و نگاهش به جونگکوکی خورد که کنارش مظلومانه خوابیده بود و چند تار بنفش صورتش رو پوشونده بود.

قلبش به تپش افتاد.
دلش می خواست هر روز با دیدن این صحنه بیدار بشه.چرخی زد و تازه متوجه شد تمام شب روی زمین خاکی خوابیدن و سرش روی بازوی جونگکوک بوده.

نگاهش به لب های نسبتا باریک جونگکوک و خال دوست داشتنیِ پایینش افتاد.لب های جونگکوک از هم فاصله گرفته بودن و دندون های جلوییش دیده میشدن.

مثل خرگوش ها خوابیده بود.
جیمین لبخندی بابت تشبیهش زد اما اون لبخند زیاد دوام نیاورد چون یاد دیشب و اتفاقی که جونگکوک براش تعریف کرد افتاد.

به فکر فرو رفت،چند وقتی میشد که عمق وجودش احساساتی نسبت به پسر کوچک تر رو حس میکرد.
نمیتونست اسمش رو عشق بذاره ولی قطعا دوست داشتن بود.

با خودش فکر کرد از اون جایی که جونگکوک،
عشق سونگیون رو رد کرده بود به احتمال زیاد گرایشی به پسر ها نداره.
با ناراحتی باز هم اعضای صورت جونگکوک رو کنکاش کرد.

بیش تر مواقع با دیدن بعضی از کار ها و رفتار های جونگکوک فکر میکرد شاید اون هم متقابلاً کشش و احساسی نسبت بهش داره ولی الان مطمئن نبود.

ممکن بود احساس جونگکوک نسبت بهش مثل وابستگی عاطفیش به سونگیون باشه.
آه ارومی کشید اصلا دلش نمی خواست جایگزین یه فرد مرده باشه.

با خودش آرزو کرد که جونگکوک با چنین فکری باهاش دوست نشده باشه چون دلش نمی خواست اون امید و احساس تازه بوجود اومدش از بین بره.
دوست داشت عشق و محبت واقعی رو همراه با جونگکوک تجربه کنه.

جیمین:کاش من برات فرق داشته باشم...

جونگکوک چند دقیقه ای میگذشت که بیدار شده بود و سنگینی نگاه جیمین رو حس میکرد،تصمیم نداشت چشم هاش رو باز کنه.

اما با شنیدن جمله ی جیمین یکدفعه چشم هاش رو باز کرد و باعث شد جیمین جا بخوره.

جونگکوک:داری...تو برام خیلی فرق داری

جیمین:یااا ترسیدم!

جونگکوک خندید و موهای جیمین رو به هم ریخت،چقدر بعد از خواب کیوت تر به نظر میرسید.

جونگکوک:ساری

جیمین به حالت نشسته در اومد تا وزنش رو از روی دست جونگکوک برداره.

جیمین:صبح بخیر

جونگکوک با گوشیش ساعت رو چک کرد و با تک خنده ای گفت

جونگکوک:ظهر توام بخیر!ساعت یازده و نیمِ

جیمین:چقدر خوابیدیم

《 𝑷𝒐𝒍𝒂𝒓𝒊𝒔 》Where stories live. Discover now