جیمین با ارامش، روی تختش خوابیده بود که ناگهان یه بوی غلیظ ،که توی هوا پخش شده بود اذیتش کرد ." مممم. " بینی اش رو گرفت و احساس کرد یه نسیم اروم داره نوازشش می کنه! " ممم... چی شده ؟" پسر، با یه صدای خوابالود گفت.
-" لطفا قبل از اینکه هوسوک اونو بکشه بیدار شو! " صدا با نگرانی گفت.
جیمین می خواست از صدا بپرسه منظورش چیه که ناگهان صدای بلند برخورد چیزی با زمین به گوشش رسید. با عجله از تخت پائین اومد و سمت هال رفت.
هوسوک، داشت مردی با یک دستش خفه می کرد ." چ-چی کار می کنی ؟" جیمین داد کشید ." ببخشید بیدارت کردم جیمین! نگران نباش زودی گردن این یارو رو می شکونم! " و لبخندی زد ." ولش کن! من میشناسمش! " جیمین گفت و هوسوک هم فرد رو ول کرد.
-" تو این الفای ضعیف رو میشناسی ؟" هوسوک گفت ." تو الان دقیقا به من چی گفتی ؟" جونگ کوک به سردی گفت ." بهت گفتم ضعیف! " هوسوک پوزخندی زد ." دوباره بگوش تا. ..." " تا بزنم دهنت رو سرویس کنم بچه؟ لطفا! نمی خوام جلوی جیمین خجالت زده ات کنم! " و نیشخندی زد. جیمین به هر دوتاشون نگاه کرد.
کوک، لبش ترکیده بود و از دماغش خون می اومدو روی صورتش هم زخم هایی دیده می مشید... در حالی که هوسوک کاملا سالم بود! " آه... من گشنمه! " هوسوک خمیازه ای کشید و سمت اشپزخونه رفت ." چرا اینجایی ؟" جیمین پرسید. کوک نگاهش کرد: " تو چرا اینجایی ؟" داد کشید و سمتش قدمی برداشت: " همه جا رو دنبالت گشتم! "
-" جیمین! مرغمون تموم شده! " هوسوک از توی اشپزخونه داد زد. "تو اون مرتیکه رو میشناسی ؟" کوک گفت ." این مرتیکه همین حالا زد ناکارت کرد! " هوسوک گفت ." جونگ. ..." جیمین گفت ولی اون میون حرفش پرید: " جیمین! هر چیزی که تهیونگ بهت گفته حقیقت نداره! "
-" پس تو دوست منی ؟" جیمین پرسید ." معلو... اه لعنت بهت ته
!" کوک غرید ." من دوستتم جیمین! " و لبخندی بهش زد.
-" مرسی جونگ کوک !" جیمین گفت و با چشم هاش خندید ." هی جیمین! اینا چین ؟" هوسوک گفت و انگورهایی رو که دستش بود بالا اورد: " اونا انگورن! " جیمین جواب داد ." شبیه دکمن! " هوسوک گفت. جیمین سوالی نگاهش کرد: " تو اصلا میوه میخوری ؟" الفا، ابرویی بالا انداخت: " نه! من فقط گوشت می خورم! "
-" البته که می خوری! " کوک گفت و نیشخندی زد. هوسوک، در یخچال رو محکم بهم کوبید ." دوباره اون کوفتی رو تکرار کن مرتیکه زمینی! " غرید و سمت کوک اومد. جیمین میونشون قرار گرفت: " دعوا نکنید! "" چقدر دردسر ساز! " صدایی گفت و بعد هم هوسوک و هم جونگ کوک به زانو در اومدن.
-" هارو! " جیمین گفت و اون بهش تعظیم کرد ." اونا که بهت صدمه نزدن درسته ؟" اون پرسید و پسر سرش رو تکون داد ." خوبه! " انگشتش رو تکونی داد و بعد الفاها دوباره می تونستن تکون بخورن ." تو دیگه کدوم خری هستی! " هوسوک و کوک هر دو همزمان پرسیدن. هارو فقط برای لحظه ای بهشون نگاه کرد و بعد به جیمین خیره شد.
-" اینجا خیلی جای خوبیه! " هارو لبخند زد ." اوه ممنون! " جیمین گفت ." تو کی هست. ..." هوسوک گفت. هارو خیلی ناگهانی میون حرفش پرید و سرد لب زد: " تنها چیزی که باید بدونی اینه که من می تونم تو رو با یه انگشت تکون دادم بکشم! شک داری؟ امتحانم کن! " بعد نگاه تیزش رو سمت کوک روونه کرد: " و تو! امگات رو کنترل کن قبل از اینکه بهش صدمه بزنم! چون دیگه رفتارش نسبت به جیمین از چشم من دور نمی مونه! مفهومه ؟"
-" او-اوکی. ..." کوک اب دهنش رو قورت داد ." خوش حالم که ما به یه توافق رسیدیم! " هارو دست جیمین رو گرفت: " بیا جیمین! بهت یاد میدم چطوری شیرینی پروانه ای درست کنی! "
YOU ARE READING
The Angelic Wolf || YoonMin || Full
Werewolf[کامل شده] کاپل: یونمین، نامجین، کوکوی ژانر: امگاورس، امپرگ، گرگینه، فلاف، اسمات ترجمه توسط: SHin خلاصه: جیمین یه امگای نادره که خاطرهای از گذشته نداره و فقط اینور اونور می چرخه. یونگی هم آلفایی هست که با ورود جیمین به دستهی خودش عصبانی میشه... ی...