یونگی به بیرون پنجره زل زده بود. این کار هر روزش، به مدت سه روز شده بود. هیچ اثری از اون گرگ نبود. هیچ کجا. و این کلافه اش می کرد.
می دونست که دسته اش فکر میکنن اون یه مشکلی داره. به خاطر اینکه همونطور که جانگ کوک گفته بود، هیچ بویی که نشون بده گرگ غریبه ای اون حوالی بوده وجود نداشت.
با عصبانیت مشتش رو به دیوار کوبید :" می دونم اینجا بوده... ." پوفی کرد و دستی به موهاش کشید.
-" الفا ." صدایی از پشت در توجه اش رو جلب کرد :" بیا تو ." با صدای بلندی گفت. و این در بود که بلافاصله باز شد.
-" صدام کردین ؟" مرد گفت.
-" تمومش کن بکهیون ." یونگی گفت. ( منظور با احترام برخورد کردنه... یعنی می تونه راحت تر باشه... )
-" بالاخره !" بک با خوشحالی گفت و یونگی بهش زل زد :" تو... تو رفته بودی بیرون ؟"
-" اره ." جوابش رو خیلی کوتاه داد.
-" اونوقت چرا؟ تو یه امگایی ."
پسر بیخیالانه شونه ای بالا انداخت :" چون حوصله ام ریده بود ." جوابش باعث شد تا یونگی بد بهش نگاه کنه. اما اون فقط خندید.
-" اروم باش، من خوبم. بعدم... اونقدرا هم زیاد اون بیرون نموندم، وقتی اون همه الفای دیوونه بهم گفتن که برگردم ." یه نفس گفت.
-" اصلا ازاولش هم نباید می رفتی. غر نزن ." دعواش کرد.
-" اره باشه ." دستش رو تکون داد. انگاری که حرفای الفا یه مگس مزاحمه که دورش می چرخه :" بگذریم، من با یه دوستی می خوام به یه مهمونی برم ." بکهیون گفت. و جوابشم " یه الفا با خودت ببر " بود.
با خشم و عصبانیت غرش بلندی کرد و به یونگی زل زد :" من خودم میتونم از خودم مراقبت کنم، الفا ."
-" این یه دستور بود ." یونگی به چشم های بکهیون زل زد و از صدای الفاش استفاده کرد.
-" پارتی پوپر بدبخت :/ " ( منظور کسیه که نمیزاره دیگران خوش بگذرونن... نمی دونم تو فارسی کلمه ی معادل داشتیم یا نه :/ ) چشم هاش رو توی حدقه چرخوند و بیرون رفت.
شقیقه هاش رو ماساژ داد :" من بدترین امگاها رو اینجا دارم ." نفس عمیقی کشید و دوباره به بیرون زل زد.
-" اگه میخوای قایم شو گرگ کوچولو... چون بالاخره پیدات می کنم ."
***
ارهههههههه! پیداش کن ما رو راحت کن یونگی جان~
نظر یادتون نره لاولیا بوس بهتون ^*^
تا هفته ی بعد خوش بگذره😍
YOU ARE READING
The Angelic Wolf || YoonMin || Full
Werewolf[کامل شده] کاپل: یونمین، نامجین، کوکوی ژانر: امگاورس، امپرگ، گرگینه، فلاف، اسمات ترجمه توسط: SHin خلاصه: جیمین یه امگای نادره که خاطرهای از گذشته نداره و فقط اینور اونور می چرخه. یونگی هم آلفایی هست که با ورود جیمین به دستهی خودش عصبانی میشه... ی...