-" اهههههههههههه! " یونگی وارد هال شد و تهیونگ و بکهیون رو دید که داد می کشیدن ." دهنتون رو ببندید! مردم میخوان بخوابن مثلا
!" داد کشید. بک چشم غره ای رفت: " بیا برو تو کونم بابا! " و تهیونگ، تعظیمی کرد: " ببخشید. ..." خمیازه ای کشید: " حالا چرا داد و بیداد می کردید ؟" ته، شاد از جا پرید: " جین بچه اش به دنیا اومد! "-" باشه و بعدش ؟" یونگی ابرویی بالا انداخت. بک، پوفی کرد: " اون کون زشتت هیچ قلبی نداره! " " میتونم بهت پول بدم بری چشمات رو درمان کنی بکهیون! " یونگ پوزخندی زد و تهیونگ خندید. " یونگی! تو یه برادرزاده ی دختر داری! " جین داد کشید .
یونگی، اخمی کرد: " من با تو فامیل نیستم! " جین همونطور که جلو میومد، شونه ای بالا انداخت: " باید از خدات باشه که میخوام اون کون لقت جزئی از خانواده ام باشه! "الفا، توی بغل جین یه نوزاد دختر کوچولو رو دید ." اوه مای گاد! " تهیونگ گفت و بعد با بک، سمت بچه دویدن ." اون قراره وقتی بزرگ شد، حسابی جذاب بشه! " بکیهون گفت ." صد در صد! به من نگاه کن!
من یه پدیده ی الهیم! " جین پوزخند زد ." نامجون کجاست ؟" یونگی پرسید و تموم اون امگاها، بهش خیره شدن.-" چطور میتونی انقدر بیشعور باشی ؟" " این راجع به اون نیست! "
" گمشو بیرون! " هر سه نفرشون با هم گفتن و دوباره به بچه چشم دوختن ." اسمش چیه ؟" ته پرسید ." یومی... من میخواستم اسمش رو بزارم پرنسس یا رویال ) سلطنتی ( ولی نه! نامجون گفت نمی تونم. " لب ورچید ." به خاطر همین اسم کاملش، کیم پرنسس رویال یومی هستش! " و لبخندی زد.-" قشنگه! " بکهیون گفت ." چه اسم قشنگی! " ته گفت .« یونگ راجع به این نمی دونه نه ؟» یونگ با خودش فکر کرد. ناگهان گرمای راتش، بدنش رو فرا گرفت .« فاعک !» یونگی از اونجا خارج شد ." شت... چرا انقدر دردناکه ؟" غرشی کرد و به دیوار پشتش تکیته داد.
-" داروها... نیاز دارم. ..." سعی کرد به اشپزخونه بره ولی نتونست ." رات لعنتی! داری اعصابم رو خورد می کنی! " یونگی داد کشید .
-" هاوگن. "
یونگی صدایی رو شنید و به اطراف نگاه کرد ." کدوم خری بود؟ تو کی هستی ؟" داد کشید.
-" راتت دردناک شده چون میتت رو پیدا کردی... اون توی هاوگنه... ."
-" شهری که ادما و گرگا توشن؟ چرا اون باید اونجا باشه ؟" یونگی گفت. از درد زیاد، به نفس نفس افتاده بود .
-" میری یا نه ؟"
-" اره! "
YOU ARE READING
The Angelic Wolf || YoonMin || Full
Werewolf[کامل شده] کاپل: یونمین، نامجین، کوکوی ژانر: امگاورس، امپرگ، گرگینه، فلاف، اسمات ترجمه توسط: SHin خلاصه: جیمین یه امگای نادره که خاطرهای از گذشته نداره و فقط اینور اونور می چرخه. یونگی هم آلفایی هست که با ورود جیمین به دستهی خودش عصبانی میشه... ی...