جیمین، با ارامش روی تختش دراز کشیده بود و بی هیچ دلیلی، لبخند می زد. " بهت که گفتم... توی این دنیا ادمای خوب و بد وجود داره !"جیمین با تکون دادن سرش، صدا رو تائید کرد :" حق با توعه اما... چرا هم ادم بد و هم ادم خوب وجود داره؟ چرا همه نمی تونن خوب باشن ؟"جیمین گیج پرسید.
-" مردم از قوانین، و اینکه مجبورن اونو رعایت کنن خوششون نمیاد... پس این کار رو نمی کنن !" صدا جوابش رو اینجوری داد. " اما خوب این کارم باعث نمیشه به اون جای خوب توی اسمون برن !" جیمین گفت. ( منظور بهشته )
-" تو نمی تونی مردم رو کنترل کنی! همونطور که نمی تونی به بقیه ی مردم بگی چی کارکنن. همه دیدگاه خودشون رو توی این دنیا دارن !"
-" دنیا هیچ کاری بر علیه مردم نکرده که باعث شه اونا ادم بدی شن !" جیمین گفت و صدا سکوت کرد. " دنیا... قشنگه! اون بهشون کلی چیزای خوشگل میده، همونطور که به بقیه میده! پس نباید تقصیرا گردن اون بیافته !" جیمین گفت.
-" اگه فقط مردم، دنیا رو جوری که تو می بینی می دیدن، دنیا جای قشنگ تری می شد !" " همونطور که گفتی، من نمی تونم کاری کنم مردم راه و روششون رو عوض کنن !" جیمین نفس عمیقی کشید و چشم هاش رو بست. " اگه فقط تو می دونستی... ."
-" عاممم... میگم... تو هیچی از خانواده ی من می... ." اما حرفش رو خورد و ناگهان عین جت توی جاش نسشت. صدا متعجب پرسید :" چی شد ؟" اما جیمین، با گذاشتن انگشتش روی لبش، بهش گفت ساکت باشه :" هیس! نمی شنوی ؟"
-" چی رو ؟" صدا گیج پرسید. جیمین لبخندی زد و دوباره چشم هاش رو بست :" اهنگ رو... ." از جا بلند شد و همونطور با چشم ها بسته، شروع کرد توی اتاق رقصیدن. اجازه داد، بدنش با اهنگ خو بگیره و هر جا که خواست ببرتش. « خیلی قشنگه » با خودش فکر کرد. " صبر کن نرو !" جیمین با ناراحتی گفت، وقتی صدا کم کم قطع شد.
-" به نظر بهت خوش گذشته بچه جون! با چی می رقصیدی ؟" صدا خندید و جیمین هم لبخند محزونی زد :" با یه اهنگ... یه اهنگ پیانو... که خیلی قشنگ بود و توسط کسی نواخته شده بود، که خیلی بهش اهمیت می داد و... ارتباط عمیقی با اهنگ داشت !" جیمین گفت و خودش هم از این همه اطلاعاتی که راجب شخصی که تا حالا ندیده بودتش، داشت، تعجب کرد.
« به نظر می رسه از قبل با الفای میتت ارتباط برقرار کردی و بهش متصل شدی !» صدا با خودش فکر کرد و همون لحظه در باز شد.
-" چیپ !" جیمین داد کشید و سمتش دوید. " سلام پسر !" بوسه ای روی پیشونی اش زد. صدای سرفه ی کسی توجه اش رو جلب کرد. " مرسی بابت توجه ات !" جونگ کوک خندید. " ببخشید !" جیمین، تعظیم کرد. " و مرسی که چیپ رو اوردیش !" لبخندی زد. " من نیاوردمش !"
-" کوکو! کجا رفتی ؟" اونا صدای هه جون رو شنیدن که از توی هال داد میزد. اهو، از دست های جیمین بیرون پرید و سمت حموم دوید. " من میرم و خودم رو قربونی می کنم !" ( منظور اینه میره سر هه جون رو گرم کنه دنبال چیپ نگرده )
کوک، غرید و بی توجه به جیمینی که بهش می خندید، بیرون رفت. " اون یه ادم خیلی خو... ." " چطوره بریم به یه کلاب ؟" جیمین صدایی رو شنید و اطرافش رو نگاه کرد. " اون کی بود ؟"....
بابت تاخیر ببخشید😬😬
شرط ووت همون قبلی🏃♀️🏃♀️
YOU ARE READING
The Angelic Wolf || YoonMin || Full
Werewolf[کامل شده] کاپل: یونمین، نامجین، کوکوی ژانر: امگاورس، امپرگ، گرگینه، فلاف، اسمات ترجمه توسط: SHin خلاصه: جیمین یه امگای نادره که خاطرهای از گذشته نداره و فقط اینور اونور می چرخه. یونگی هم آلفایی هست که با ورود جیمین به دستهی خودش عصبانی میشه... ی...