یونگی، دوباره داشت، توی جنگل، توی حالت گرگش می دوید، تا بتونه اون گرگ سفید مرموز رو پیدا کنه. « چرا نمی تونم پیداش کنم ؟!» یونگی، با عصبانیت داد کشید. « اون که از من فرار نمیکنه، میکنه ؟» نفسی کشید و کمی از سرعتش کم کرد. « نه... چرا باید از من فرار کنه ؟» ( داداش خودتو، وقتی توی حالت گرگتی، تو اینه دیدی؟ ما سنگ کوب کردیم! بچه ام جیمین که خیلی حساسه !)
کمی ایستاد و بعد، چیزی رو که خیلی وقت پیش باید به خاطر می اورد، یادش اومد. « اون هیچ بویی نداره !» این باعث به طور کامل متوقف بشه. « من دارم دنبال یه روح میگردم !» غرشی کرد. با دیدن چیزی در دوردست متعجب شد.
« یه کلبه ؟» سرش رو تکون داد و پوزخندی زد. « پیدات کردم، مروارید زیبای من !» سمت کلبه دوید با کمک پنجه اش، درش رو باز کرد. به اطراف نگاه کرد تا شاید بتونه کسی رو ببینه، اما چیزی نبود. « شت !» نفسی کشید و به در نگاه کرد. « همم ؟»
داخل اتاق شد و هوا رو بو کشید، اگرچه بی فایده بود. غرشی کرد. تموم وجودش رو خشم پر کرده بود. « من پیدات می کنم » یونگی گفت و کلبه رو، به مقصد خونه ی خودش، ترک کرد.
-" لیدر... خوش برگشتی !" یه الفا گفت. " بقیه رو جمع کن ." یونگی، در حالی که بی توجه از کنارش رد میشد، گفت. " البته... اما... عامم... ." الفا نمی دونست چی بگه، چون نمیخواست از یونگی سوالی بپرسه...
نیم نگاهی بهش انداخت :" می خوام همه برن تو جنگل و دنبال یه گرگ سفید، برگردن ." یونگی گفت. قدمی برداشت و بعد ایستاد :" و همه ی کلبه ها رو هم بگردن ." اضافه کرد.
-" الساعه قربان ." الفا، تعظیمی کرد و داخل خونه دوید. " موندم اون چه شکلیه... ." یونگی، بلند فکرش رو به زبون اورد و داخل خونه رفت... بی خبر از یه جفت چشمی که اونو نگاه میکرد.
-" شت! باید جیمین رو پیدا کنم !" کوک گفت.
...
هلو! خوب یه توضیحی بدم... اینجا یونگی خونه ی قبلی چیم رو پیدا کرد... می دونید که کدومو میگم دیگه؟ همونی که توی قسمت اول توش بود و ولی یهو میزاره میره...
هیعیییی... فعال گشتید! ولی من طمع کارم بیشتر میخواهم! خدایی تموم قسمت هایی رو که میزارم بعد میگم پارت بعد شرطی کلی لایک و کامنت میخوره ولی این آخرین قسمت هفته نه😐🤨😂 از این به بعد بیام ببینم به قبل یه نرسیده آپ نمی کنم بمونید توش خبیثم هستم😂😂😂❤ بای تا هفته بعد😈😈
VOUS LISEZ
The Angelic Wolf || YoonMin || Full
Loup-garou[کامل شده] کاپل: یونمین، نامجین، کوکوی ژانر: امگاورس، امپرگ، گرگینه، فلاف، اسمات ترجمه توسط: SHin خلاصه: جیمین یه امگای نادره که خاطره‌ای از گذشته نداره و فقط اینور اونور می چرخه. یونگی هم آلفایی هست که با ورود جیمین به دسته‌ی خودش عصبانی می‌شه... ی...
