یونگی، توی دفترش نشسته و به تهیونگی که ناراحت به زمین خیره شده بود، نگاه می کرد ." دو روزه که افسرده ای... اون باهات چی کار کرده ؟" با غرش کمی گفت ." من کردم. ..." تهیونگ اهسته زمزمه کرد و بیشتر سرش رو داخل یقه اش فرو برد: " من یه اشتباهی رو مرتکب شدم! "
سرش رو بالا اورد و به چشم های الفا خیره شد: " من حسودی کردم، یه سری چیزای چرت و پرت به یه پسری که نمی شناختمش گفتم، و الان احساس اشغال بودن دارم! " یونگی سری تکون داد: " درس عبرت شد؟ اون اشتباهی که کردی، ازش چیزی یاد گرفتی ؟" یونگی گفت.
تهیونگ سرش رو بالا و پائین کرد: " فکر... کنم. ..." لبخندی روی لبهای الفا شکل گرفت: " خوبه... داری بزرگ میشی! " " مرسی الفا! " تهیونگ با چشم های پر از اشکش، بهش خیره شد و لبخندی رو مهمونش کرد. در اتاق زده شد ." عاممم... تهیونگ ایمجاست ؟"
یونگی اول به ته نگاه کرد و بعد در رو برای کوک باز کرد: " مرس...
." کوک گفت ولی الفا با زدن مشتی توی صورتش مانع حرف زدنش شد ." یه بار دیگه بهش اسب بزن، کاری می کنم ارزوی مرگ کنی ،فهمیدی کوک ؟"
یونگی، صداش کلفت شده بود و خرخرهای ریزی می کرد. این نشون میداد که جقدر عصبی شده! کوک، اب دهنش رو قورت داد و دستی به لپش کشید: " ب-بله! " الفا، سری تکون داد: " خوبه. " و با لبخند محوی از اتاق خارج شد.
یونگی روی مبل فرود اومد ." من خیلی ادم خوبیم! " یونگی غرید ." خوب این درست نیست! " با شنیدن صدا، از جا پرید و هارو رو دید که بهش زل زده بود: " چطوری اومدی اینجا ؟" اون پرسید و هارو در جواب تنها ابرویی بالا انداخت.
-" فهمیدیش ؟" هارو پرسید. یونگی هوفی کرد و دست به سینه ایستاد: " چی رو فهمیدم ؟" هارو، سر تکون داد و شقیقه هاش رو مالید :" کاری رو که قراره از بابتش، پشیمون بشی! "
با یاداوری اون، به تته پته افتاد: " ن-نه... نفهمیدم. ..." لب گزید :" میشه لطفا بهم بگیش ؟" هارو پوزخندی زد: " بهت بگم و داستان اون رو خراب کنم؟ پففف... البته که نه! " یونگی متعجب نگاهش کرد: " داستان او. ..."
-" وقتت تمومه! " هارو میون حرفش پرید و سمت در رفت ." تو می دونی اون کجاست نه ؟" یونگی قبل از اینکه امگا از در خارج شه پرسید. هارو ایستاد و بدون برگشتن و نگاه بهش، فقط گفت: " تو هیچ وقت نمی تونی بفهمی! " و از خونه بیرون رفت.
یونگی عصبی، دستهاش رو مشت کرد: " روکی! " داد کشید. الفا، از داخل یکی از راهروها سرش رو بیرون اورد و به یونگی نگاه کرد: " بلی ؟"
-" هارو رو تعقیب کن! "
STAI LEGGENDO
The Angelic Wolf || YoonMin || Full
Lupi mannari[کامل شده] کاپل: یونمین، نامجین، کوکوی ژانر: امگاورس، امپرگ، گرگینه، فلاف، اسمات ترجمه توسط: SHin خلاصه: جیمین یه امگای نادره که خاطرهای از گذشته نداره و فقط اینور اونور می چرخه. یونگی هم آلفایی هست که با ورود جیمین به دستهی خودش عصبانی میشه... ی...