زنجیر شده ۴🔞

13 0 0
                                    

دقیقا دو هفته از رابطه جنسی ال و رایتو می گذشت. در نتیجه، بزرگتر رفتار اجتنابی دیگری را عجیب دید.
"هی یاگامی.. مشکلی بین ما هست؟"
"نه، L. خوب، از آنجایی که شما در مورد آن صحبت کردید، من یک سورپرایز کوچک برای شما در آشپزخانه دارم..."
و بنابراین، با وجود مشکوک بودن، ریوزاکی به دنبال دیگری رفت و به آشپزخانه کوچکی رفت که کمی بیش از پانزده روز پیش روی میز کوچکی در آنجا رابطه جنسی داشتند.
"یادت می آید اینجا در این اتاق چه گفتی در مورد اینکه کجا قرار است رابطه جنسی داشته باشیم؟"
"بله.. گفتم ما می توانیم روی میز و شاید در سینک هم رابطه جنسی داشته باشیم." رایتو تقریباً بلافاصله کمر دیگری را گرفت و او را روی سینک نشست و سپس بین پاهای دیگری نشست.
"دقیقا عجب پسر.. حالا نوبت سینک است.. و مواد دیگری که آوردم.."
با وجود گیج شدن از نگرش غیرمنتظره یاگامی، L در واقع کنجکاو بود که اگر در کف دست کوچکترین باشد چه اتفاقی می افتد.
"دارم فکر میکردم ریووزاکی.. تو خیلی شیرینی دوست داری.. چی میشد اگه تصادفا تبدیل به یکی شدی؟ دوست داری توسط من مکیده بشی...؟" رایتو آرام در گوش طرف مقابل صحبت کرد.
"خیلی خوبه رایتو.. فقط تصورش برام سخت میشه."
به زودی پس از اظهار نظر سبزه، یاگامی قبلاً یک کاسه با توت فرنگی و خامه زده بود که توجه دیگری را به خود جلب کرد.
"این چیزیه که من دارم فکر میکنم...؟"
"امیدوارم اینطور باشه عزیزم..."
رایتو به این ترتیب طرف مقابل را مجبور کرد پیراهنش را در بیاورد، روی آرنجش بایستد و چشمانش را ببندد.
رایتو به این ترتیب طرف مقابل را مجبور کرد پیراهنش را در بیاورد، روی آرنجش بایستد و چشمانش را ببندد.
ریوزاکی با اطاعت از دستورات دیگران، احساس کرد که خامه فرم گرفته روی سینه اش پخش می شود و توت فرنگی ها روی نوک سینه ها و ناف او قرار می گیرند.
بدون معطلی چیزی خیس و خشن زیر پوستش احساس کرد. این فوق العاده هیجان انگیز بود.
"چطور می تونی اینقدر داغ باشی، ال...؟"
رایتو زیر پوست دیگری زمزمه کرد و سپس بوسه های خیس را روی شکم پیرمرد پخش کرد.
احساس کرد تنش در نزدیکی کشاله رانش شروع به جمع شدن کرد، مدتی بود که صمیمی نبودند و او به لمس حساس بود. نمیتونست به این فکر کند که یه دفعه دیگه هم میخواد خامه فرم گرفته رو روی رایتو بزند، چون خیلی شیرینی دوست داره براش خوشمزه میشه.
او به دیگری پاسخ داد، اما یاگامی وقتی شروع به لیسیدن نوک سینه هایش به روشی تحریک آمیز کرد، حواس او را پرت کرد. گاهی اوقات او برای گاز گرفتن توت فرنگی ها می ایستد و او را مجبور می کرد صبر کند، اما دوباره با نوک زبانش او را اذیت می کرد.
رایتو از شنیدن صدای ناله L، چشمان بسته و نفس کشیدنش در انتظار محرک بعدی، بسیار شاخ شده بود.
همانطور که او پاسخ خوبی از L دریافت کرد، رایتو لباس های باقی مانده از ریوزاکی را درآورد و شروع به جسارت بیشتر کرد.
خامه فرم گرفته را روی پایه گذاشت اما تا نوک آن نرفت.
ال چشمانش را باز نکرد اما تعجب کرد. آنجا رایتو جلوی دیگری زانو زد و مجبورش کرد قبل از اینکه دیک را بمکد به صورتش بزند. این چیزی بود که همیشه آنها را بیشتر هیجان زده می کرد.
رایتو مشتاقانه شروع به مکیدن کرد و هر بار که می مکید و با دهانش به پایه می رسید خامه فرم گرفته را به آرامی لیس می زد. این جایزه او برای بردن تمام خروس L در دهانش بود.
"اوه رایتو..ک-که.. آ-آآآه!" ریوزاکی در حالی که موهای یاگامی را محکم می‌مکید اندام حساس دیگری را در دست می‌گرفت، با حیله گری ناله کرد.
وقتی خامه فرم گرفته که در پایه آلت تناسلی ریووزاکی قرار داشت به پایان رسید، رایتو سعی کرد اندام طرف مقابل را عمیق کند.
او به دلیل اینکه زیاد باتجربه نبود کمی مشکل داشت اما علیرغم سکسکه های کم توانست وظیفه خود را به خوبی انجام دهد.
او نتیجه گرفت که به دلیل ناله های بلند و کشیده ای که از قدیمی ترین ها می آمد، خوب بود.
یاگامی او را نادیده گرفت زیرا می خواست مایع دیگری روی او بپاشد. طولی نکشید که یک جت تقدیر وارد دهانش شد و از آن پایین رفت و او را راضی گذاشت.
"رایتو..! چون تو..!" او اجازه نداد L سوال را تمام کند. سریع بلند شد و با حرص او را بوسید و طعم شور خودش را با او در میان گذاشت.
"من در این کار بهتر می شوم، نه عزیزم؟"
لایت با حیله گری در گوش پیرمرد زمزمه کرد و پس از نشستن روی بغل او گردن او را بوسید.
"البته.. و من می خواهم در آن بهتر و بهتر شوم." ال رایتو را با پشت به او نشاند و دستانش را گذاشت، یکی روی شکمش و دیگری روی نوک پستان های یکی از افراد دیگر.
او شروع به ماساژ هر دو ناحیه کرد، شلوار دیگر را درست کرد و بدنش را کمی منقبض کرد.
رایتو به لمس خیلی حساس بود، امروز زیاد تحریک نشده بود. انگشتان طرف مقابل را در تمام نقاط ضعفش حس می کرد.
حالا الاغ خود را به عضو دیگری فشار می دهد، حالا نزدیک کمر خراش می خورد و در نهایت انگشتان دیگری را می مکد در حالی که لو گردنش را می بوسد.
عضو او برای هر چیزی که L پیشنهاد می کرد آماده بود. می خواست کنترلش را از دست بدهد.
‏L تازه به اوج خود رسیده بود، هنوز مدتی طول می کشد تا به همان سرعت رایتو برگردد. از این رو شلوار دیگری را باز کرد و لباس هایش را کمی پایین کشید تا به آنچه علاقه داشت دسترسی پیدا کند.
ران طرف مقابل را به آرامی خاراند تا او را تحریک کند و بعد احساس کرد که رایتو محکم تر روی او نشسته است. L سپس شروع به خودارضایی او کرد و در پاسخ ناله بلندی دریافت کرد
دست راست او روی عضوش متمرکز شده بود که اکنون با پیش تقدیرش لغزنده تر شده است.
در همین حین دست چپ شانه اش را گرفت و حرکاتش را محدود کرد.
بعد از مدتی، ال رایتو را مجبور کرد دوباره انگشتانش را لیس بزند و شروع کرد به مالیدن شیطنت آمیز روی الاغش.
"آه، ال... برو!" رایتو با نگرانی گفت:
‏L شروع به فرو کردن انگشتش در انگشت دیگر کرد و در پاسخ ناله دریافت کرد. نور بسیار هیجان زده بود، هیچ کس او را به اندازه L شیدا نکرد. به زودی او نشسته بود و حرکت می کرد تا بیشتر از انگشتان دیگری در درونش لذت ببرد. L قبلاً دو انگشتش را گذاشته بود و حرکت بسیار خوبی انجام می داد، هر بار که رایتو می نشست، احساس می کرد نزدیک تر است.
لو موهایش را کشید و باعث شد رایتو کمی بالا بیاید. لایت هنوز لباس‌هایش را تا نیمه پایین ران‌هایش گذاشته بود، در آن موقعیت‌ها کمی تنگ بودند. او می‌خواست ال او را بخورد، اگر لباس‌هایش را آن‌طور فک می‌کردند شاخ می‌شد، آن‌قدر هیجان‌زده بود که حتی وقت نداشت آن‌ها را کامل در بیاورد.
"چطور الان روی من نشستی یاگامی؟" L زمزمه کرد و صدایش را خیلی نزدیک به گوش دیگری عمیق تر کرد و انگشت سومش را در او فرو کرد.
رایتو در پاسخ به حیله گری ناله کرد و باسنش را روی انگشتان خیس دیگران حرکت داد.
به این ترتیب، ریوزاکی عضو خود را جدا کرد و آن را ماساژ داد تا حالت ایستاده‌تری پیدا کند و روغن کاری شود.
کم کم، L شروع به کشیدن باسن مرد جوان کرد، به طوری که او به آرامی نشست و احساس کرد که آلت تناسلی اش در ورودی خود می تپد.
رایتو ناله کرد و احساس کرد که دیگری به او نفوذ می کند.
ال او را از شانه هایش گرفت و به آرامی او را به سمت خود فشار داد که وارد شد. می‌توانستم رایتو کمی تنش و در عین حال بسیار هیجان‌زده احساس کنم. وقتی L کاملاً داخل بود، شروع به حرکت کمی زیر دیگری کرد و در پاسخ ناله دریافت کرد.
رایتو در دنیای دیگری بود، او در نزدیکی ورودی خود احساس می کرد که بسیار سفت شده است و این موقعیت برای آن عالی بود، فشار عالی بود.
"آ- آهههه-رایتو.. I- دلم برای آن تنگ شده بود." کم کم ریوزاکی شروع به سرعت بخشیدن به حرکات خود کرد و در همان زمان شروع به خودارضایی با عضو سرسخت دیگری کرد. "م-من عاشق درون تنگ تو هستم.."
سپس رایتو سخت‌تر شروع به نشستن کرد و عمیق‌تر فرو رفت. او در حالی که این کار را می کرد ناله می کرد و به خاطر آن می توانست دیگری را در درونش سخت تر احساس کند.
‏L با هر نشستن بیشتر و بیشتر احساس لذت می کرد و با آن شروع به بوسیدن رایتو با شدت کرد و بدن های عرق کرده و شاخ دار آنها را حتی بیشتر به هم نزدیک کرد.
هر از چند گاهی به باسن طرف مقابل سیلی می زد تا ببیند طرف مقابل با حالتی آهسته و حیله گرانه ناله می کند.
‏L قبلاً بلندتر ناله می کرد و احساس می کرد که عضو سفت رایتو شکمش را لمس می کند، بنابراین او را گرفت و در حالی که ران های یاگامی را پایین می کشید، چشمان مرد دیگر را فشار داد و او را سریعتر و سریعتر روی زمین نشست.
"ال؟ لایت؟ کجایی؟" آقای
یاگامی که از اتاق تحقیق می آمد هر دو پسر را که برای یک لحظه نمی دانستند در آن لحظه چه کار می کنند، ترساند.
"رایتو، پدرت می آید!" ال به آرامی در گوشش به او هشدار داد.
"متوقف نشو... ادامه بده، فقط سر و صدا نکن. اگر گوش ندهی او درست از کنارش می گذرد."
قول می دهم بعدا ادامه می دهیم. L با تهدید به ترک موقعیت زمزمه کرد.
رایتو در حالی که احساس می کرد از جمله خودش سرخ شده است، التماس کرد: "نه... من خیلی هیجان زده هستم، این کار را با من نکن."
ال خیلی تواضع نداشت و وقتی خانواده شخص دیگری بود، تصمیم گرفت برایش مهم نباشد که رایتو با همه اینها مشکلی ندارد. اگر قرار بود اینطوری با آدرنالین انجام شود، چرا همه چیز را جالب تر نمی کنید؟
"من نمیدونستم تو اینطوری، رایتو. پس... ناامید." ریوزاکی در حالی که او را خودارضایی می کرد زمزمه کرد. "دوست داری اینطوری لعنتی کنی؟
شرط می بندم می توانم کاری کنم که قبل از آمدن او تمام شوی.»
رایتو با ناله گفت: آههه، ال... برو بیشتر منو بخور... می خواست زود بیاد.
بنا به دلایلی این بهترین ایده به نظر می رسید، اگر آنها به زودی تمام می شدند، می توانستند به اندازه کافی سریع لباس های خود را بپوشند. حالا لباس بپوشی و زیر لباست یک دیک سفت داشته باشی چه فایده ای دارد؟ بسیار قابل مشاهده خواهد بود.
‏L بازی را درک می کرد و از آنجایی که بسیار رقابتی بود، می خواست ادامه دهد. شروع کرد به گفتن چیزهای زشت تری در گوش دیگری که باعث شد بیشتر سرخ شود. رایتو بی گناه نبود، اما دیدن خجالتی بودن او از چیزهای تندتر نیز هیجان انگیز بود.
"بیا، بیشتر رایتو روی دیک من بشین، به من نشون بده که چقدر دوست داری..."
لیا ادامه داد، اما احساس کرد که دیگری در درونش می چرخد ​​و به خودش اجازه داد که فقط برای یک لحظه آن را احساس کند.
"اگر می خواهی تقدیر کنی، باید بیشتر بنشینی، من کمکت نمی کنم." ال گفت دست های دیگری را از او دور کرد.
"نه... من را هم لمس کن." رایتو شکایت کرد.
رایتو بیشتر عصبی می‌شد، هر ثانیه به کامینگ نزدیک‌تر می‌شد، اما خطرناک‌تر هم می‌شد. L گردنش را نیش زد و بلافاصله او را لیسید، چیزی که باعث شد لرزی در پشتش پخش شود.
"رایتو؟ L؟ آنها اینجا هستند؟" صدایی به آنها نزدیک تر شد.
"آههه، ریوزاکی... برو لطفا!" رایتو به آرامی گفت، سریعتر نشست، تنها چیزی که می خواست این بود که خود را به اندازه کافی بر روی دیک دیگری تحریک کند تا سریع از این حالت سازشکارانه خارج شود.
ل می‌دانست که این زمان مناسب است، اگر بیشتر منتظر بماند، مطمئناً دستگیر می‌شوند. بنابراین، رایتو را محکم به او گرفت، لعنتی به او سخت کرد، می‌توانست احساس کند عضوش کمی عمیق‌تر شده است. دیگری تقریباً با صدای بلند ناله کرد و لبش را گاز گرفت تا اینقدر بلند نباشد.
"آیا آنها اینجا هستند؟" صدای عمیق پدر رایتو حتی نزدیک تر به نظر می رسید
رایتو ناله کرد: «ال...خواهش می کنم».
ال عضو دیگری را نگه داشت و چند ضربه به شکم رایتو زد.
خیلی زود شروع به نواختن آن در سرش کرد. او می‌توانست احساس کند که دیگری ورودیش را دور خروسش منقبض می‌کند، خیلی نزدیک بود.
"درست است، رایتو... من عاشق خوردن تو هستم در حالی که تمام می کنی." L در حالی که هنوز او را خودارضایی می کرد با شیطنت در گوش دیگری زمزمه کرد.
رایتو در نهایت به حد خود رسید و لب هایش را گاز گرفت تا بلند بلند ناله نکند. پاهایش می‌لرزید وقتی که احساس کرد تقدیرش روی دست L و روی خروسش پخش شد. او چند بار دیگر هم نشست که با حرکات ناهماهنگش موفق شد.
رایتو به سختی کامینگ را تمام کرده بود و هر دو بیرون رفتند و دستمال‌هایی را که در کشوها پیدا کرده بودند، گرفتند. آنها به سرعت تمیز کردند، L باید در حالی که دیک خود را صاف نگه می داشت، لباس می پوشید، اما او می دانست که رایتو بعداً با او جبران می کند. آنها در طرف مقابل میز نشستند، رایتو هنوز سرخ شده بود و ل هنوز با بیان کسی که بیشتر می خواست.
هر دو با نگرانی منتظر ردپا بودند که بالاخره به دری که بودند رسید. صدای چرخش دستگیره در را شنیدند و قلبشان در سینه‌شان می‌تپید.
"آه! اینجا هستی، چرا جواب من را ندادی؟
ما ویدیویی داریم که امروز از تلویزیون ملی پخش شد، باید ارزیابی کنیم که آیا این کیرا است یا خیر."یاگامی با تندی گفت
او متوجه شد که این دو کمی عجیب هستند، رایتو بیانی داشت که رمزگشایی آن دشوار بود. دیگری خیلی نزدیک میز بود و کمرش آن را لمس می کرد.
آقای یاگامی همین الان داشتیم در مورد این موضوع بحث می کردیم. ما جواب ندادیم چون با هم دعوا می کردیم.
"بعداً آن را با تیم تحقیقاتی به اشتراک می‌گذارم، باید همه ابتدا ضبط را ببینند." رایتو در حالی که احساس کرد صورتش هنوز داغ است گفت
پدر رایتو با مشکوک گفت: "خوبی؟" کمی عجیب به نظر می رسد
"من... داشتیم میخوردیم و خفه شدم. زود تموم میشه بابا." رایتو گفت، این اولین چیزی بود که به ذهنش رسید
هر چه زودتر به اتاق کنفرانس طبقه سوم بیایید. یاگامی مسن‌تر گفت، نمی‌خواست بیشتر بپرسد و در نهایت بفهمد چه چیزی را دوست ندارد.
به محض رفتن آقای یاگامی، L چند دقیقه صبر کرد تا خنده ای که می توانست عصبی یا طنزآمیز باشد بیرون بیاورد.
رایتو هنوز از عصبانیت و اضطراب بی حس بود، فقط لبخند زد و آهی از سر آسودگی کشید.
"اگه پدرت تو رو بگیره که من اونجوری خوردی چیکار میکنی، یاگامی؟" L وقتی یکی از پاهایش را بین پاهای دیگری حرکت می‌داد، حسی به نظر می‌رسید."
رایتو خندید و سعی کرد این فکر را که پیرمرد او را به این شکل شرم آور گرفته است از خود دور کند.
"خب، اگر شما بخواهید می توانم آن را حل کنم."
"اگر می توانید این کار را در کمتر از پنج دقیقه انجام دهید. ما باید به جلسه برویم در غیر این صورت او حتی مشکوک تر خواهد شد."
"بله من می توانم.. خواهی دید."
به این ترتیب، رایتو ریوزاکی را به حمام می کشد و در نهایت صدایی را که پیرمرد بین پاهایش داشت حل می کند.
سه ساعت بعد پر از نگاه ها و لبخندهای مداوم در طول جلسه بود. این اولین باری بود که ذهن ال به طور کامل روی اطلاعات گذشته متمرکز نبود و باعث نگرانی آقای یاگامی و واتاری شد.

Lawlight oneshotWhere stories live. Discover now