El crime 2

5 0 0
                                    

من به طور معمول روی صندلی خود در مقابل تمام تلویزیون هایی که تصویر زنده اتاق مظنون اصلی را برای من پخش می کنند می نشینم:
یاگامی لایت.
بستنی شکلاتی را که روی یک میز کوچک جلوی ام دارم، می گیرم و همراه با قاشق شروع به خوردن دسر می کنم، طعم آن را می چشم، همه چیز کاملاً عادی به نظر می رسد و به نظر می رسد همه به کسر من شک دارند. حمایت برخی از افسران پلیس ژاپنی که جلوی همان تلویزیون ها نشسته اند تا ببینند یک دانش آموز عادی به راحتی برخی از مسائل ریاضی را حل می کند.
پدرش نیز شاهد رفتار او بوده و حتی از مخفیگاه پسرش برای مجلات XXX مطلع شده است، حتی به این دلیل که فکر نمی‌کنم این هویت واقعی لایت باشد، او باهوش است، بیش از حد باهوش، و این می‌تواند مشکل ساز شود. .
روی صندلی خود جابجا می شوم و برای شبی طولانی و آرام آماده می شوم که در آن فقط خواب یک نوجوان را تماشا می کنم، بستنی شکلاتی را از ظرف تمام می کنم و حالا چند شیرینی کوچک با طعم های مختلف می گیرم.
من تحسین می کنم که چگونه لایت به حمام بازنشسته می شود تا لباس هایش را به لباس خواب تغییر دهد، که عجیب است زیرا او همیشه در اتاق عوض می شود. من بیشتر به او توجه می کنم و شیرینی ها را کنار می گذارم و صندلی چرخدارم را بیشتر به جلو هل می دهم تا بهتر شود. قدردان تصویر او باشید که با ملحفه های تختش پوشیده شده و آرام دراز کشیده است.
او در نهایت به خواب می رود و من خودم را متقاعد می کنم که این فقط یک اتفاق بی اهمیت بوده است، حتی به این دلیل که نمی توانم از نگاه کردن به او دست بردارم و بعد از چند دقیقه او را می بینم که در تختش تکان می خورد.
او با صدای بلند فحش می دهد و افکارش را سرزنش می کند که نمی تواند بخوابد، صدایش به دلیل داشتن سیستم نظارت با صدای بالا در اتاق طنین انداز می شود.
صدایی که ایجاد می کند اذیت نمی شوم و هیچ اقدامی برای کاهش صدا انجام نمی دهم.
در حالی که می خواهم یک آب نبات دیگر با روکش شکلاتی بگیرم، ناله ای توجهم را جلب می کند و باعث می شود سریع به سمت صفحه نمایش برگردم.
جلوی من.
وقتی تصویر ارائه شده توسط دوربین های مختلف و در زوایای مختلف را می بینم، آب نبات توت فرنگی و شکلات را در هوا نگه می دارم و حتی فکر می کنم از داشتن آن در دستم بی خبرم.
لایت یاگامی مظنون در حال تکان خوردن است، هوا تاریک است و اگرچه دوربین ها کیفیت بسیار خوبی دارند، من نمی توانم فراتر از دستان او را روی شلوارش ببینم.
ناله های او در ابتدا بسیار خفیف است و برای چند لحظه فکر می کنم فقط صدا را تصور کرده ام اما همانطور که به نظر می رسد حرکت می کند شروع به ناله بلندتر می کند.
تقریباً از روی صندلی پایین افتادم و سعی کردم سیستم دوربین را خاموش کنم و وقتی می خواستم آن را خاموش کنم چرخ های صندلی همراه با وزن بدنم صندلی را به حرکت درآورد که باعث شد با قدرت بیشتری به جلو بیفتم و صندلی ام به عقب حرکت کند. .
پس از ضربه‌ای که به سرم خورده، تا جایی که می‌توانم می‌نشینم و موفق می‌شوم دکمه‌ای را فشار دهم که اجازه می‌دهد اتاق کاملاً ساکت بماند و بدون ناله‌های بلند لایت بماند.
دوباره به سمت صفحه‌ای می‌روم که تصویر تمام بدن لایت در آن قرار دارد، دوربین‌های مختلف نمی‌توانند آن را به طور کامل ضبط کنند، اما به من یک نمای دقیق از تمام زوایای بدن او نسبت به هر صفحه‌ای که نگاه می‌کنم به من می‌دهند.
چند ثانیه ای می مانم و نگاهش می کنم و همیشه به دست های سرکش و بی شرمش فکر می کنم که با عذاب و اشتیاق بر بدنش می گذرد. بدن او با حرکت دست او به سمت عضوش مطابقت داشت. تنفس من شروع به تند شدن کرد و نامنظم شد، بی صبرانه منتظر هر نوع حرکت دیگری بودم، اگرچه مطمئن نبودم چه کاری.
تصویر لایت ناگهان ناپدید شد و واتاری را جلوی من گذاشت و تمام صفحه‌ها را با چهره‌اش پوشاند و من عجله کردم تا صدای سیستم را دوباره روشن کنم.
-ببخشید... خوبی؟- واتاری می پرسد و لحظه ای را که می خواستم از روی زمین به سمت صندلی همیشگی ام بلند شوم قطع می کند.-
آیا از روی صندلی افتاده اید؟
-صندلی باید ایرادی داشته باشد...- با نشستن دوباره و تلاش برای پوشاندن هر عاملی در عباراتم که می تواند رمزگشایی کند که قرار بود با تصویر مظنون جدیدی که در حال تکان خوردن است، هیجان زده شوم، خودم را معذورم.
-صبح هرچه زودتر چک می کنم- واتاری نظر می دهد و برای اولین بار وقتی با من صحبت می کند ذهنم جای دیگری است.- فقط می خواستم وضعیتش را ببینم که مدام بیدار است.
-احساس خوبی دارم- بیخود جواب میدم بدون اینکه بتونم آخرین تصویر آزاردهنده لایت رو که با بدنش بازی میکنه از ذهنم پاک کنم.- بهتره به واتاری استراحت کنی من میمونم.
یه وقت دیگه بیدار میشم
-همانطور که دوست دارید شب بخیر- خداحافظی می کند و تصویر خود را از روی صفحه نمایش حذف می کند و به جای آن اتاق لایت یاگامی را به صورت زنده پخش می کند.
لایت بنا به دلایلی هیچ کاری را متوقف کرده بود و برای دقایقی هم اتاق او و هم اتاق من کاملاً ساکت بودند به جز اقدامات حداقلی دستش که به دنبال چیزی بود که تخت را پایین بیاورد. او به ندرت استفاده می کرد اما آن را در اتاق نگه می داشت.
در ابتدا و به دلیل نور کم اتاق، نمی‌توانستم بگویم که مصنوعاتی که لایت در دستانش نگه داشته است، چیست، اما به وضوح ترس و عصبیتی را که برای مدت کوتاهی از صورتش عبور کرده بود، مشاهده کردم. جلوی او
از موقعیت فعلی من چیزی بیش از یک لوله از یک ظرف به نظر نمی رسید، اما زمانی که حتی ناخودآگاه به صفحه هایی که تصویر جسم را با دقت بیشتری منتقل می کردند، نزدیک شدم، با شگفتی واقعی متوجه شدم که شی، لوله مورد نظر، یک ویبراتور قرمز
با حرکات آهسته به نگه داشتن پیراهن شبش با لبانش برگشت و دوباره اجازه داد تصویر بدنش را ببینم مخصوصاً سینه اش که به دلیل تنفسش به نظر می رسید با ریتم شتابش پایین و بالا می رفت. دستی که دیلدو را نگه می داشت روشن شد این به من می فهماند که دیلدو درجاتی از ریتم دارد.
دست آزادش برای مدت کوتاهی با کمی آب دهانش لاک زده شد و سپس آنها را با کندی و حسی خاصی روی بدنش پایین آورد و باعث شد تنفس من دوباره به طرز خطرناکی تند شود.
دیلدو روی نوک سینه‌های او قرار گرفت و حرکات دایره‌ای در اطراف آنها انجام داد.
-آهه آه ام جی آه ممم- نور در کمال تعجب ناله کرد در حالی که صدایش با لذت و هیجان خاصی در عمل مستقیماً به گوشم می رسید.
دست آزاد که روی بدنش می دوید بالاخره لبه شلوارش ایستاد و به آرامی آن را پایین آورد در حالی که نمی توانستم لب پایینم را ناخودآگاه گاز بگیرم. در کمال تعجب و معنی دادن به عمل تعویض لباس در حمام، می بینم که او تصمیم گرفته است که لباس زیر نپوشد.
وقتی تصویر بدن کاملاً در معرض و برهنه او توسط دوربین های مختلف در زوایای مختلف به من ارائه می شود، یک ناله
مثل زمزمه اشتیاق از لبانم بیرون می آید.
دست مخالف او با دستی که با دیلدو ادامه می‌دهد و به نوک سینه‌هایش لذت می‌دهد، شروع به خودارضایی عضوش می‌کند و آن را کاملاً و بدون هیچ گونه ظرافتی می‌گیرد و شروع به بالا و پایین رفتن می‌کند.
برای اولین بار می‌دانم که عضو نعوظ او چقدر نیازمند به نظر می‌رسد و وقتی او فقط با دست خود شروع به خشنود ساختن خود می‌کند، وقتی دستش را به آرامی با دیلدو پایین می‌آورد بدون اینکه خودارضایی متوقف شود و زمانی که پاهایش را نیز به طور اغراق‌آمیز باز می‌کند، به پایان می‌رسم. چند ثانیه منتظر حرکت بعدی او هستم.
فریاد خفه شده توسط پیراهن بین لب هایش در هدفون من طنین انداز می شود که صدای عمل هیجان انگیزی را که در اتاق مظنون اصلی در بررسی هویت قاتل زنجیره ای رخ می دهد منتقل می کند.
کیرا، این فریاد را نمی‌توان بیش از این توجیه کرد، زیرا لایت حتی ویبراتور را درون او قرار داده است.
در چهره اش که توسط دوربین ها مخابره می شود، آزار و درد او را می بینم که از چهره هایش می گذرد که به ندرت آرام و غیرقابل کنترل هستند، دندان هایش را به هم می سایند و چشمانش را محکم می بندد در حالی که از خودارضایی به خاطر کارهایی که با ویبره می کند دست بر نمی دارد.
تقریباً برای دقایق ابدی او به هر دلیلی جسم درونش را حرکت نمی دهد و در عوض به نظر می رسد او را از احساس بالا و پایین رفتن دستش روی حساس ترین و نرم ترین پوستش رها می کند...
نگاه من کاملاً روی پوست آشکار اوست، به تنفس تند او، به خودم اجازه نمی‌دهم از کارهایش که آنقدر برای بدنش لذت بخش است چشم بردارم که به این سوال می‌رسم که چرا حتی به خاموش کردن دوربین‌ها فکر نکرده‌ام. زمانی که من از قبل سرنخ های کافی برای دانستن آنچه پیشنهاد شده بود داشتم. حتی به رویگردانی فکر نکرده ام، نمی توانم آن را درک کنم و از آن زمان زمان زیادی برای فکر کردن در مورد آن ندارم.
لایت دوباره توجه کامل من را جلب کرده است.
دستی که ویبره را در دست گرفته است شروع به حرکت سریع و وحشیانه روی بدن او می کند، او به دلیل حرکات دستان او به تخت خم می شود و صدای ناله های او قطع نمی شود و تقریباً به طور کامل توسط لباسی که در دهانش است خفه می شود.
پس از چند حرکت دیگر به نظر می رسد که او تقریباً از آن لذت می برد و ویژگی های او اکنون آرام تر و دلپذیرتر از ابتدا شده است.
دستان او یک ریتم ثابت و تقریباً اغراق آمیز را شروع می کنند که در آن او کاملاً راحت به نظر می رسد، ناله های او همچنان نزدیک گوش من به صدا در می آیند که من را تقریباً به سمت او می برد، بدون توجه به دوربین های متعددی که به من کمک می کند.
بدون اینکه متوجه شوم دستانم از روی لباس هایم می گذرد و از پیراهنم به سمت شلوار گشادم دوری می کنم، آن وقت است که متوجه نعوظی می شوم که روی لباسم شروع به رشد می کند، با بزرگ شدن آن را حبس می کنم، چشمم را از صفحه نمایش بر نمی دارم جلوی من و دستم را بین پاهایم روی شلوار می گذارم. کوچکترین تماسی تنفسم را تسریع می‌کند، بنابراین نمی‌توانم ناله کوتاهی را که از لب‌هایم خارج می‌شود و به ناله‌های لایت می‌پیوندد، با موفقیت سرکوب نمی‌کنم.
من با گذاشتن دستم در شلوارم برای لمس مستقیم تر، راهم را باز می کنم، دستم نعوظ سخت و دردناکم را کاملاً نگه می دارد و لحظه ای دریغ نمی کنم که شروع به خودارضایی به تصاویر چندگانه خودارضایی لایت به همان روش کنم. از دستانشان و حالت های بسیار دلنشینشان که باعث می شود با موفقیت بیشتری برانگیخته شوم، نگاه نمی کنم.
ناله می کنم، صدایم را خفه می کنم، لب پایینم را با دندان هایم گاز می گیرم، نمی فهمم چطور می توانم به این موضوع برسم، چون هیچ وقت مثل اکثر افراد هم سن و سالم اینقدر توسط پسری (یا دختری) هیجان زده نشده بودم.
تصویر نور به محض اینکه ویبراتور را از درون خود بیرون می آورد تا آن را با سرعتی بالاتر از آنچه هست تنظیم کند خاموش می شود، جسم فقط با نگه داشتن آن دستش را به لرزه در می آورد و من می توانم شکی را که از صورتش می گذرد در مورد آن تشخیص دهم. آیا او می تواند خود را با ویبراتور با این نوع سرعت نفوذ کند.
بدون تردید فکر می کنم "آن را انجام بده" و آشکارا شروع به درخواست از او می کنم که این کار را انجام دهد که انگار قدرتی بر او دارم و ظاهراً این کار را انجام می دهم زیرا طولی نمی کشد که او خودش را با ویبراتور می زند و من می توانم بشنوم ردیف اول مثل ناله ای بلندتر از ردیف های قبلی لب هایش را ترک می کند.
دستم نمی ایستد و انگار خودش را کنترل می کند در حالی که چشمانم را در فروپاشی وجد می بندم، با تمام وجود آرزو می کنم در آن اتاق باشم...
از جایی بیرون می آمدم و او را با وسایل دفاعی پایین می گرفتم تا هر دو مچش را بگیرم و بالای سرش بگیرم تا نتواند رهایش کند، مجبورش می کردم که آن اسباب بازی را که تنها برای من است در بیاورد. به جای آن چنان سخت و سریع در او نفوذ کند، مثل همان چیزی که با آن ویبراتور را در درون خود به حرکت در می آورد.
او ناله می کرد و شاید برای آزادی از دستانش می جنگید، اما در نهایت من بر بدنش کنترل داشتم، او را به زمین می چسبانم و کنترلش می کردم در حالی که همچنان به او ضربه می زدم.
وسط جلسه مجبورش می کردم ببوسد، لب پایینش را گاز می گرفتم تا جایی که خونریزی کند.
دستان من و جوهر من به عنوان نشانه ای از اعمال ما روی پوست او نقش می بندد.
‏شت لایت آهههه- من با صدای بلند ناله می کنم و دیگر به چیزی اهمیت نمی دهم - فک آه آه مگ.
روی فانتزی‌ام تمرکز می‌کنم در حالی که ناله‌های او برای لذت بردن من را همراهی می‌کند.
وقتی می شنوم که او نامم را ناله می کند، احساس می کنم تقریباً در لبه ای هستم.
تقریباً فوراً می ایستم و چشمانم باز می شوند تا او را در وضعیت دیگری ببینم که پارچه بالش را حرکت می دهد در حالی که دیوانه وار نامم را ناله می کند.
من این را باور نمی کنم و واقعاً فکر می کنم این فقط ذهن من است، اما هر چه بیشتر ناله می کند و ویبراتور را با سرعت و بی رحمی نگران کننده وارد می کند، هیچ شکی در ذهن من وجود ندارد که به هیچ چیز نمی رسم، لایت یاگامی، اولاً من شک دارم که در مورد کیرا به نام من خودارضایی می کند.
-آه! L! آخه لعنتی سخت تر
- با دقت بسیار عالی در هدفون من شنیده می شود.
دستم دوباره زنده می شود و با انرژی بیشتر از همیشه، جرات نمی کنم چشمانم را ببندم و به محض اینکه لایت با ناله ای هیجان انگیز و حسی بر لبانش می آید، تقریباً با همان بی رحمی دنبالش می روم و روی لباسم می دوم.
در حالی که آخرین نفسش لایت نام مرا زمزمه می کند و ویبراتور را به طرز ناشیانه ای دوباره زیر تخت می گذارد، سپس به سادگی روی ملحفه های کثیف از ارگاسم قبلی اش می افتد و آرام می خوابد.
به محض اینکه لایت به خواب می‌رود، از روی صندلی بلند می‌شوم تا بستنی شکلاتی و توت‌فرنگی بیاورم، اما نه قبل از تعویض لباس، و از فکر کردن بیش از حد خودم و ذهنم به این موضوع جلوگیری می‌کنم.

Lawlight oneshotWhere stories live. Discover now