truth

1.5K 270 46
                                        

•حـقیقت:

•حـقیقت:
نامجون عصبی به چشم‌های جین نگاه کرد و گفت:
- یعنی چی آخه؟ خب الان چطور ما یه وکیل گیر بیاریم؟ زمان داره میره واسه ته خوب نیست زیاد اونجا بمونه...
جین پاهاش‌ رو روی هم انداخت و به پسرا نگاه کرد بعد مکث نسبتا کوتاهی جواب نامجون رو با حرص داد:
-تو تهیونگ رو نمی‌شناسی؟ وقتی میگه جیمین نه یعنی نه! وکیل شرکتم که هیچ نمی‌تونیم روش ریسک کنیم...
مارک با پاش ضربه‌ای به سنگ جلوی پاش زد و گفت:
- یکم فکر کنید شاید دوست وکیلی دارین اما الان یادتون نمیاد!
جیمین ساکت به درخت بیرون اداره‌ی پلیس تکیه زده بود و توی فکر بود سرش رو برگردوند و نگاهی به بقیه انداخت از تصمیمی که داشت مردد بود اما بدون اینکه توجه‌ی بقیه رو جلب کنه داخل ساختمون رفت‌. با راهنمایی‌ها اتاق جونگکوک رو پیدا کرد، در اتاق جونگکوک رو زد و بعد با شنیدن صدای اجازه‌ی کوک وارد اتاق شد و گفت:
- میتونم باهات حرف بزنم؟ مزاحم نیستم؟
جونگ کوک سرش رو از روی میز روبه روش بلند کرد و بی‌حال گفت:
- بیا مزاحم نیستی...
جیمین هنوز هم مردد بود، داخل اتاق رفت و یکم این پا و اون پا کرد و در آخر رو به روی کوک ایستاد.
- کوک میخوام با تهیونگ حرف بزنم.
کوک دستش رو روی صورتش کشید و گفت:
- گفت که وکیلش نمیخواد...
جیمین وسط حرفش پرید و گفت:
- به عنوان وکیلش نه به عنوان نمیدونم هرچیزی میخوام باهاش حرف بزنم شاید قانع شد وکیلش بشم یا حداقل به طور موقت بشم تا یه وکیل پیدا بشه، هوم؟
جونگکوک توی فکر فرو رفت داشت فکر می‌کرد حتی اگه تهیونگ قبول نکنه هم امتحان کردنش ضرری نداره!
بعد چند دقیقه‌ی نسبتا طولانی بلند شد و گفت:
- اوکی بیا بریم ببینم چی میشه...
***
تهیونگ با انگشت‌هاش روی میز ضرب گرفته بود و توی سکوت به جیمین خیره شد.
- خب؟ نمیخوای بگی چرا می‌خواستی باهام حرف بزنی؟
جیمین یکم سمتش خم شد اخم کرد و بدون مقدمه چینی گفت:
- بذار وکیلت بشم!
تهیونگ پوزخندی زد.
- چطور بذارم کسی که قضاوتم کرد و چند روز هم بخاطر حرفام ازم دوری کرد وکیلم بشه؟ کسی که حتی بهم اعتماد هم نداره، وقتی اعتماد نداری چطوری میخوای ازم دفاع کنی؟ از کجا میخوای مطمئن بشی حرفام درسته؟ هان؟
کم کم صداش اوج گرفت و جمله‌های آخرش رو با داد گفت.
جیمین دست‌هاش رو مشت کرد و بعد اخم‌هاش رو باز کرد و گفت:
- واقعا فکر کردی به خاطر حرف‌هات ازت فاصله گرفتم؟ خیلی احمقی تهیونگ اگه فکر می‌کنی دلیل دوریم ازت این بوده!
تهیونگ دست به سینه شد و گفت:
- فکر نمی‌کنم چیز دیگه‌ای بوده باشه که بخوای بخاطرش ازم فرار کنی؟
این‌بار جیمین پوزخند زد و بعد عقب رفت و گفت:
- فکر می‌کنم کار همیشگیته که با همه لاس بزنی و تهش طرف رو ببوسی و بعدم یادت بره که چیکار کردی برای همین اون بوسه رو نادیده گرفتی و جاش توی ذهنت برای خودت سناریو چیدی!
سمت در رفت و بازش کرد و قبل خارج شدنش گفت:
- فعلا تا بچه‌ها یه وکیل مناسب پیدا کنن باید منو تحمل کنی نه به خاطر خودم و خودت فقط به خاطر اون دوست‌هایی که بیرون دارن برای پیدا کردن یه وکیل جلز ولز می‌کنن و تو اینجا ریلکس نشستی و از بقیه کینه به دل می‌گیری و قضاوتشون میکنی‌ و در نهایت هم میگی از قضاوت شدن متنفری...
بعد از اینکه جیمین در رو بست تهیونگ با کلی فکر تنها شد، سرش رو روی میز گذاشت و آهی کشید. می‌دونست اشتباه کرده اما فقط هیچی رو نمی‌خواست به روی خودش بیاره!
***
مینگهائو با حرص هدفون رو از روی گوشش برداشت، جیهوپ بهم ریخته‌تر از این حرف‌ها بود که بخواد حرفی بزنه.
- هیونگ خوبی؟
جیهوپ کلافه دست‌هاش رو لای موهای هایلایت شدش برد و آهی کشید.
- خوب؟ عالیم اصلا از عالی بودن زیاد نمیدونم چی.کار باید بکنم.
بلند شد و روبه روی مانیتوری که تهیونگ رو توش نشون میداد خم شد و گفت:
- من باید مدارکم رو زودتر تکمیل کنم، تهیونگ اون چیزی که میگه نیست من مطمئنم! فقط این حرف‌ها و اعترافات رو درک نمی‌کنم.
مینگهائو عمیقا توی فکر رفت و گفت:
- میگم شاید تهیونگ خودش متوجه نبود اما به‌پا براش گذاشته بودن؟
جیهوپ نگاهش رو از مانیتور کند و گفت:
-مشکل همینجاست!
مینگهائو گیج نگاهش کرد. جیهوپ اخم کرد و دستش رو زیر چونش کشید و گفت:
- حقیقت اینه که تهیونگ اصلا توی اون قتل‌ها دستی نداشته همشون از اول کار همسورث بوده فقط نمیدونم چرا جزئیاتش رو تهیونگ با دقت میدونه و چطور فکر میکنه که اون قتل‌ها کار اون بوده، جوری با جزئیات همه‌ی قتل‌هارو از حفظه که گاهی منم شک می‌کنم اما خیلی مدارک و شواهد هم هست که اثبات می‌کنه تهیونگ حتی زمان قتل اونجا نبوده!
طول اتاق رو قدم می‌زنه و میگه:
- حتی نمیدونم چرا همسورث خودش با پای خودش رفت و اعتراف کرد که قاتله و حالا هم تهیونگ رو داره با خودش می‌کشونه توی این منجلابی که درست کرده!
مینگهائو صندلی چرخ دارش رو آروم گردوند سمت جیهوپ و گفت:
- شاید فقط میخواد تهیونگ رو عذاب بده؟ میدونی که کار همیشگیش همینه! انگار از عذاب کشیدن تهیونگ تغذیه میکنه، مرتیکه‌ی انگل!
جیهوپ سرش رو تکون داد و بعد با یادآوری چیزی گفت:
- باید یه‌سری چیزها رو با جیمین و کوک درمیون بذارم...
بعد سریع برگشت پشت مانیتور و گفت:
- من خودم پیگیر این کارها میشم تو حواست به کارایی باشه که برای شرکت گفتم انجام بدی ممکنه از سمت شرکت هم بخوان بهش ضربه بزنن و اینجوری کنترل اوضاع واقعا دیگه از دستمون خارج میشه.
مینگهائو چشمی گفت و دوباره هدفون رو روی گوش‌هاش گذاشت، از وقتی اعتراف اون مرد رو شنیده بودن هر دوشون به اندازه کافی گیج بودن اما الان وقتش نبود که بخوان جا بزنن.
***
جیمین با ارشد کوک دست داد و گفت:
- ممنونم آقای چو.
افسر چو لبخند گرمی زد و با ملایمت گفت:
- امیدوارم این پرونده به زودی با همکاری‌های شماها زودتر بسته بشه من میدونم توهم مثل آقای پارک توی کارت خبره‌ای پس نیازی به تشکر نیست.
جیمین لبخندی زد و بعد برای احترام کمی خم شد و گفت:
- شما به من و پدر همیشه لطف دارین تمام تلاشم رو می‌کنم تا بتونم توی حل کردن این پرونده بهتون کمک کنم.
و بعد افسر چو چند ضربه به شونه‌هاش زد و کوک و جیمین رو با هم توی اتاق تنها گذاشت. با رفتنش هردو پسر نفس‌هاشون رو بیرون دادن.
- من خیلی وقت‌ها شک می‌کنم به ارشدم، حس میکنم دو قطبیه!
جیمین خنده‌ای کرد و روبه کوک گفت:
-فکر می‌کنم پس پدر من رو ببینی قطعا فکر میکنی که بیماری دو قطبی داره و جای شکی برات باقی نمیمونه...
بعد آروم‌تر گفت:
- به خاطر کارشون مجبورن کمی خشونت به کار ببرن و خودشون رو جدی نشون بدن ولی ممکنه در باطن اصلا اینطور نباشن.
کوک خنده‌ای کرد و گفت:
- اتفاقا جیهوپ هیونگ یه دلیلی که انصراف داد از کارش همین بود که نمی‌تونست طولانی مدت جدی بمونه و حتی لبخند هم نزنه!
جیمین که جیهوپ رو دیده بود کاملا درک می‌کرد چرا کوک همچین حرفی رو زده.
- خب کوک کی دوباره می‌خواین از تهیونگ بازجویی کنید؟ من باید حضور داشته باشم و البته یه گفتگوی تنها هم به عنوان وکیلش باید باهاش داشته باشم.
جونگکوک آهی کشید و گفت:
- ترتیب ملاقات تو و تهیونگ رو میدم تا بعد دوباره بازجویی رو شروع کنیم.

___________________
ممنون از ۵ کا سین😻💜
ووت و کامنت یادتون نره^^💋

یه نظرم میخوام ازتون اینکه میخوام یه فیک جدید رو شروع کنم (پابلیک نه فعلا) ژانر امگاورس دوست دارین؟
و به جز ویکوک و ویمین چه کاپلی رو دوست دارین؟

Snooker | Vmin +18Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang