Part 81

220 38 16
                                    


دین تا صبح در کابین بابی موند و مشروب خورد. تمام شب در اتاق کوچک و تاریک بالا و پایین میرفت و در افکارش غرق بود. بار ها با خودش مکالمه کوتاهشون رو تکرار میکرد.

صدای کس مدام در گوشش میپیچید که از کابین بیرونش میکرد. کس حق داشت ناراحت باشه. این خودش بود که کس رو رونده بود.

ولی چیزی که اونجا دیده بود بدجوری شوکه ش کرده بود. کس بدتر از چیزی بود که به نظر می اومد. با خودش فکر میکرد که بار قبل هم حال کس به همین بدی بوده و کسی بهش نگفته بود؟

از خودش متنفر بود. اون بود که باید حال کس رو میفهمید و بهش کمک میکرد ولی نمیتونست. نمیتونست تسلیم خواسته هاش بشه. احساسات درهمش حالا بیشتر از همیشه براش گیج کننده بود. واقعا به کس چه حسی داشت؟ خودش هم درست نمیفهمید. جرات نداشت بهش فکر کنه. نمیتونست اعتراف کنه کششی که حس میکنه دقیقا چیه. تنها چیزی که شکی نداشت این بود که کس باید اینجا کنارش باشه. به کس نیاز داشت وگرنه نمیتونست.

چند بار از پنجره سرک کشید تا ببینه خبری از بابی هست؟ ولی کمپ در سکوت کامل بود. میخواست دوباره به اونجا بره ولی غرورش نمیذاشت. برای همین منتظر بود تا بابی برگرده و بهش بگه کس چطوره.

ریزا حتما متوجه شده بود که برنگشته. ولی دیگه براش مهم نبود. چیزی که نباید اتفاق می افتاد رخ داده بود. اون هرزه ی عوضی کار خودش رو کرده بود. کاری که دین کرده بود کس رو شکسته بود.

دین دستش رو لای موهاش کشید. چرا نمیتونست کس رو اینجا پیش خودش داشته باشه؟ کس متعلق به خودش بود. و هیچکس حق نداشت اونو ازش جدا کنه. از این تظاهر خسته بود. از خودش و احساسات گیج کننده ش خسته بود.

چیزی از طلوع خورشید نگذشته بود که در باز شد و بابی داخل اومد. با دیدن دین که سرش رو روی دستاش گذاشته بود سرفه ای کرد تا دین متوجهش بشه: هی پسر! بیا به این پیرمرد کمک کن.

مستی و بیخوابی دین رو گیج کرده بود. ولی با دیدن بابی سریع از جاش بلند شد و صندلی چرخدار بابی رو داخل اورد و در رو بست.

دین: چی شد؟ کس چطوره؟

بابی جواب نداد. به جاش چرخش رو به سمت میزی که دین مشروبش رو روش گذاشته بود هل داد و از بطری چند قلپ سر کشید.

دین عصبی و بیقرار بود: هی با توام! اونجا چه خبر بود؟ کس چی گفت؟

بابی دهنش رو با پشت دستش پاک کرد و بعد کمی فکر گفت : کس نمیدونست چه اتفاقی توی کمپ افتاده. وقتی فهمید میخواست دنبالت بیاد ...

This Is How It EndsWhere stories live. Discover now