pt 28: Atlantis

461 84 116
                                    

«این پارت: آتلانتیس(شهر گمشده زیر آب)»


احساسات شباهت عجیبی به اقیانوس دارن

دلایل می تونن کوچیک یا بزرگ باشن

فرقی نداره... اقیانوس رو به تلاطم میندازن

گاهی امواج ملایم و آروم که با روح آدم بازی می کنن

و گاهی طوفان و سیلی که به راه میندازن همرو می ترسونه

فرق نمیکنه یه حس چقدر عظیم و قدرتمند باشه وقتی اقیانوس رو به تلاطم بندازه تا ابد تو عمق زیر آب فرو میره و همونجا تا ابد دفن میشه

حالا این کاری بود که یونگی داشت باهاش انجام می داد

اون داشت احساسات جیمین رو بهم می ریخت

داشت کاری می کرد جیمین به حرف خودش که می گفت قلب و بدنش فقط به تهیونگ واکنش نشون میده، شک کنه

چرا باهاش طوری رفتار می کرد که انگار بدنش رو می خواد ولی ذهن و قلبش رو نشونه می گرفت

اصلا همه ی اینا از کجا شروع شد!؟

می خواست متوقفش کنه

ولی در عین حال می خواست حواسش رو از معشوقش و پسر عموش پرت کنه

خوب می دونست چقدر کار الانش شبیه کاریه که تهیونگ انجام داده

برای فراموش کردن یکی، از کس دیگه ای استفاده کردن

این همونی بود که تهیونگ انجام داده بود

جیمین هم می خواستش ولی یونگی...

اون این رو می خواست و جیمین نمی تونست مقاومت کنه

چون مین یونگی تنها کسی بود که هرگز هیچی از جیمین نخواسته بود

اما حالا بعد اینهمه مدت چیزی که می خواست لبهاشه

نگاهش رو به لبهای یونگی داد که حالا نیشخند جذاب و پر تمسخری روش بود

با فشاری که اون به مچ دستهاش وارد کرد چشمهای لرزونش رو بست

گرمای نفس های هیونگش رو روی لبهاش احساس کرد

ولی قبل از برخورد اونها صدای داد بلند هوسوک همه ی افراد توی خونه رو ترسوند

𝐃𝐚𝐫𝐤𝐧𝐞𝐬𝐬 𝐌𝐚𝐳𝐞 | 𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤Where stories live. Discover now