«این پارت : یکبار و برای همیشه»
جیمین با حرص گوشی رو روی مبل پرت کرد و داد کشید : ”دختره ی دیوث جواب نمیده“
یونگی دستهاش رو دور کمرش پیچید تا آرومش کنه : ”آروم چیم، حتما سر ماموریته و نمیتونه جواب بده“
اون نفسش رو کلافه فوت کرد : ”اگه رایان و جه چان نتونن کمکمون کنن چی؟“
پسر جیمین رو بین دستهاش چرخوند تا رو به روی هم قرار بگیرن و بتونه تو چشمهای زیباش نگاه کنه : ”توی گرفتن یه خلافکار آشغال کمک نکنن؟ اگه هم نمیخواستن این شغلشون بود ولی جدای از اون سرشون درد میکنه برای دستگیر کردن مجرما“
سرش رو تکون داد و دستهاش رو روی شونه ی یونگی گذاشت : ”نمیتونم قبول کنم کوچیکترین آسیبی به هرکدومتون وارد شه“
یونگی پیشونی هاشون رو به هم تکیه داد : ”هیچ اتفاقی نمیوفته شاهزاده کوچولو، ما باهم پشت سر میزاریمش و یه روز دور هم میشینم و بهش میخندیم“
لبخند زد و آروم سرش رو کج کرد تا لبهاش رو ببوسه
آروم هم رو بوسیدن و بیشتر تو آغوش هم فرو رفتن
پسر بزرگتر انگشهاش رو لای موهای جیمین برد و چنگ زد : ”هیچوقت فکر نمیکردم پسری که باهاش بزرگ شدم رو میبوسم و به فاک میدم“
اون بلند خندید : ”منم فکر نمیکردم پاهامو برای مین یونگی باز میکنم و میزارم کیرشو بکنه توم“
یونگی به سختی خندش رو کنترل کرد و دستهاش رو آروم زیر لباس جیمین برد : ”بدن تو منو دیوونه میکنه“
جیمین از حس نوازش پر شهوت دستهای اون روی کمر و پهلوش مسخ شده چشمهاش رو بست
صورت اون رو بین دستهاش گرفت : ”خوشم میاد که همچین مردی بخاطر من دیوونه بشه و عاشق اینم که میتونم دیوونه ترش هم بکنم“
با یک حرکت اون رو روی صندلی هل داد و روی پاهاش نشست
یونگی نیشخند زد : ”رو کن ببینم چی تو آستینت داری“
جیمین زبونش رو روی لبش کشید و با عشوه پیراهش رو بیرون آورد
نگاه وحشی و سوزان یونگی روی پوست سفید و بی نقصش می چرخید
برای دوباره چشیدنش بی تاب بود
Taehyung's penthouse
YOU ARE READING
𝐃𝐚𝐫𝐤𝐧𝐞𝐬𝐬 𝐌𝐚𝐳𝐞 | 𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤
Fanfictionمقدمهᯓ 「توی راهی پا گذاشتم که حتی فکر کردن بهش لرز به تنم میندازه، من اون هزارتوی تاریکی رو انتخاب کردم چون میخواستم آخرش به چیزی برسم که منو از عروسک خیمه شب بازی بودن توی زندگی دروغینم نجات بده! اون پسر یه بیمار روانیه که من تمام زندگیم رو بهش تنف...