درود به همه ی شما عزیزایی که دارکنس رو دنبال کردید
و ازش نا امید نشدید؛
لازم دونستم که بعد از نتیجه گیریم بهتون اطلاع بدم
فیکشن دارکنس برای من خیلی ارزشمنده چون اولین بوکیه که نوشتم و ازش بیشتر از حد انتظارم حمایت شد برای همین نمیتونم ولش کنم، اما یکدفعه به خودم اومدم و دیدم زندگیم رو باید جدی بگیرم و درگیری هام خیلی زیاد شد در همین حینم کلی مشکلات توی کشورمون و زندگی پیش اومد و باعث شد یکم از قلمم دور بشم.
دوباره که به دارکنس نگاه کردم کلی ایراد و اشتباه توش دیدم که شما بی توجه بهش ازشون تعریف کردین و همین باعث شد نتونم آنپابلیش کنم، برای همین تصمیم گرفتم که زودتر تمومش کنم تا بدقولی نکرده باشم؛ به همین خاطر الان در حال نوشتن قسمت آخر دارکنس هستم و از اونجایی که خیلی برنامه ها براش داشتم و یکدفعه به هم خوردن مجبورم با دقت و فکر بیشتر یه پارت پر بنویسم امیدوارم ازش نا امید نشده باشید و به قسمت آخر هم عشق بدید
سپاس از صبر و وقتی که برای پیچ و خم تاریکی گذاشتید
فیکشن های بعدی که در حال آماده سازی و نوشتن هستن رو تکمیل تر تقدیم نگاه قشنگتون میکنم
-𝐊𝐞𝐯𝐢𝐧
♥︎
YOU ARE READING
𝐃𝐚𝐫𝐤𝐧𝐞𝐬𝐬 𝐌𝐚𝐳𝐞 | 𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤
Fanfictionمقدمهᯓ 「توی راهی پا گذاشتم که حتی فکر کردن بهش لرز به تنم میندازه، من اون هزارتوی تاریکی رو انتخاب کردم چون میخواستم آخرش به چیزی برسم که منو از عروسک خیمه شب بازی بودن توی زندگی دروغینم نجات بده! اون پسر یه بیمار روانیه که من تمام زندگیم رو بهش تنف...