«این پارت: مست از مواد مخدر»
باهم می رقصیدن و همراه با حرکاتشون مایع داخل شات های بزرگشون بیرون می ریخت
ولی هیچکدوم اهمیتی نمی دادن
یکی از همکلاسی هاشون تو ویلای بزرگش مهمونی گرفته بود و همه بهش دعوت شدن
همه چی باحال و ترسناک بود
همونطور که یه جشن هالووین خوب باید می بود
جین همونطور که با دوستهاش می رقصید توی دهنشون شیرینی و شکلات میذاشت و باعث خنده ی اونا می شد
تهیون سمت جونگ کوک که با جیمین می رقصید رفت و دستهاش رو دور گردنش حلقه کرد : ”با دخترام برقصی بد نیست“
تیکه انداخت و اون با گرفت کمرش جواب داد : ”رقصیدن با دخترا سخته چون اونا خیلی تو اینکار خوبن. خصوصا تو که رقصنده ی حرفه ای هستی“
دختر خندید : ”مشکلی نیست هرجور برقصی خوبه“
جونگ کوک سرش رو تکون داد و با اون رقصید
تهیونگ نگاهش رو به اونها داد و چشمهای بسته ی تهیون توی بغل اون پسر باعث شد اخم بین ابروهاش بشینه
تهیون هیچوقت با هیچکدوم از اونها انقدر گرم نمی گرفت
داشت برای اون عجیب می شد
جیمین دستهاش رو گرفت : ”چیشده مِستر کیم؟ به نظر عصبانی میای“
نفس کلافه ای کشید : ”چیزی نیست“
جیمین خندید و صورتش رو به اون نزدیک کرد : ”این طبیعیه که بین اینهمه بویی که تو فضا پیچیده بوی تورو راحت تر از همه میتونم بفهمم و بشناسم“
تهیونگ زبونش رو توی لپش فشار داد : ”به نظر طبیعی نمیاد. ولی نباید برای یه خوناشام راحت باشه؟“
نسبت به کاستومش تیکه انداخت و هردوشون رو خندوند
پسر کوچیکتر بینیش رو بی توجه به تعجب تهیونگ از فرو رفتن صورت اون تو گردنش روی پوستش کشید : ”آره فکر کنم برای همینه. عطر بدنت دیوونه کنندس“
تهیونگ لبهاش رو تقریبا به گوش اون پسر فریبنده چسبوند : ”چیکار میکنی خوناشام کوچولو؟“
جیمین مست از نفسهای داغ اون روی گوشش، لبهای درشتش رو روی گردن پسر گذاشت و آروم و ریز چندبار بوسید : ”خوناشام تشنشه، اون باید از خون انسانا تغذیه کنه. میشه الان منبع تغذیش بشی!؟“
YOU ARE READING
𝐃𝐚𝐫𝐤𝐧𝐞𝐬𝐬 𝐌𝐚𝐳𝐞 | 𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤
Fanfictionمقدمهᯓ 「توی راهی پا گذاشتم که حتی فکر کردن بهش لرز به تنم میندازه، من اون هزارتوی تاریکی رو انتخاب کردم چون میخواستم آخرش به چیزی برسم که منو از عروسک خیمه شب بازی بودن توی زندگی دروغینم نجات بده! اون پسر یه بیمار روانیه که من تمام زندگیم رو بهش تنف...
