«این پارت: امواج آشوب اقیانوس روح»
Flashback' Busan
آقای کیم دستهاش رو توی جیبهای کت بلندش برده و منتظر همسرش بود
اون زن مثل همیشه با ظاهری زیبا و آراسته کنارش ایستاد : ”من آمادم، بریم“
مرد لبخندی زد و با گذاشتن دستش پشت کمر همسرش اون رو جلوتر هل داد : ”اول خانما“
بویونگ خندید : ”هنوزم خوب بلدی دلبری کنی“
اون هم خندید و با سلام کردن به وکیل شخصیه جیهون ′چویی هسونگ′ توی ماشین نشستن
زن به مسیری که طی می شد نگاه کرد : ”کجا میریم؟“جیهون جواب داد : ”هسونگ منشیه سابق دست راست جی ساب رو پیدا کرده میریم پیش اون“
سرش رو تکون داد و تا رسیدن به اونجا هر سه در سکوت به چیزهایی که قرار بود بپرسن فکر کردن...جلوی خونه ی ویلایی ساده ای پارک کردن و وقتی پیاده شدن بویونگ متعجب به اطراف نگاه کرد : ”یه جای عمومی نمیشد قرار بزارین؟ چرا اومدیم خونش؟“
آقای چویی جواب داد : ”طی این چند روز متوجه شدیم که هیچکس نمیخواد راجب گذشته ی اون شرکت و رئیس و خانوادش صحبت کنه، ایشون که قطعا بیشتر از بقیه میدونن ممکن بود قبول نکنه برای همین اینطوری توی منگنه قرار میگیره“سرشون رو تکون دادن و به جای زنگ در رو زدن
صدای مرد از پشت آیفون شنیده شد:”بله؟ کیه؟“
جیهون جواب داد : ”میشه چند لحظه تشریف بیارید جلوی در؟“مرد لحظه ای سکوت کرد و بعد گفت منتظر بمونه
چند دقیقه بعد در باز شد و مرد میان سالی با صورتی که مشخص بود کنجکاوه بهشون نگاه کرد
اونها سلام کردن که جیهون دستش رو سمت مرد برد : ”من کیم جیهون هستم، میخواستیم راجب شرکت neon* باهم صحبت کنیم...“چشمهای مرد درشت شد و صاف ایستاد : ”از کجا آدرس منو پیدا کردین؟“
اینبار وکیل پاسخ داد : ”راجب کارکنان شرکت تحقیق کردیم و به سختی چند نفر رو پیدا کردیم“مرد اخم کرد و کمی عقب رفت تا راحت در رو ببنده : ”من چیزی نمیدونم که بخوام باهاتون حرف بزنم“
خواست در رو ببنده که بویونگ به حرف اومد : ”جناب ما خیلی سختی کشیدیم تا شمارو پیدا کنیم، فقط چند دقیقه وقتتون رو به ما بدین“اون مردد نگاهشون کرد که اونها تیر آخر رو زدن : ”من کیم جیهون برادر جئون جی ساب رئیس سابق شرکت نئون هستم... نیازه چیزهایی رو پیدا کنم“
YOU ARE READING
𝐃𝐚𝐫𝐤𝐧𝐞𝐬𝐬 𝐌𝐚𝐳𝐞 | 𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤
Fanfictionمقدمهᯓ 「توی راهی پا گذاشتم که حتی فکر کردن بهش لرز به تنم میندازه، من اون هزارتوی تاریکی رو انتخاب کردم چون میخواستم آخرش به چیزی برسم که منو از عروسک خیمه شب بازی بودن توی زندگی دروغینم نجات بده! اون پسر یه بیمار روانیه که من تمام زندگیم رو بهش تنف...